تعریف تجزیه و تحلیل فنی

تحلیل تکنیکال چیست | راهنمای جامع آشنایی با تحلیل تکنیکال
امروزه با گسترش سرمایهگذاری در بورس و ارز دیجیتال عبارتهایی همچون تحلیل تکنیکال، نمودار، الگوها، اندیکاتور و این قبیل موارد بسیار شنیده میشود. به همین دلیل شاید برای هر کسی سوال پیش بیاید که تحلیل تکنیکال چیست و این عبارات به چه معنا هستند. برای درک کامل این مفاهیم ابتدا باید با تعریف تحلیل تکنیکال آشنا شوید. سپس با معرفی کامل تمامی مفاهیم مربوط به آن همه چیز را در خصوص این عبارات و کلمات مرتبط با تحلیل تکنیکال یاد بگیرید.
کلینیک سرمایه سعی دارد با پاسخ به پرسش Technical Analysis چیست؟ شروع کرده و همه چیز را درباره این عبارت به زبان ساده بیان کند. با پایان این مقاله مفهوم تمامی واژهها و عبارات پیچیدهای که در زمینه تحلیل تکنیکال شنیدهاید برای شما معنا خواهند یافت.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یا Technical Analysis یکی از روشهایی است که تحلیلگران بازار سرمایه برای ارزیابی سهامها و تشخیص موقعیتهای مناسب از آن استفاده میکنند. این روش کاملاً مبتنی بر نمودارها، جدولها، روند ارزش سهام، آمار و ارقام و محاسبات ریاضی است.
تحلیل تکنیکال به این صورت است که شما با بررسی سابقه یک سهام و کشف الگوهای پیشروی آن، رفتار یک سهام را درمیآورید و مطابق آن برای خرید و فروش تصمیم میگیرید.
برای مثال سهامی را بررسی میکنید و متوجه میشوید روند این سهام به این گونه است که پس از مقداری صعود طی بازه زمانی مشخصی، به طور معمول ریزش قیمت دارد و این الگو به طور مداوم تکرار میشود. در نتیجه ابتدا صبر میکنید تا زمان ریزش فرا برسد. زمانیکه ریزش به آخرین حد خود رسید اقدام به خرید سهام میکنید و سپس در اوج و پیش از ریزش دوباره اقدام به فروش آن میکنید.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال اولین بار توسط چارلز داو (Charles Dow) با عنوان تئوری داو در اواخر دهه 1800 مطرح شد. پس از آن محققان بسیاری به تحقیق و بررسی نظریه داو پرداختند و به کمک نتایج این تحقیقات پایه تحلیل تکنیکال بنا نهاده شد. این پژوهشها طی سالیان سال ادامه یافتند و روزبهروز بر الگوها و سیگنالهای مطرح در تحلیل تکنیکال افزوده میشود.
بر طبق این نظریه با بررسی ارزش سهام و سابقه آن میتوانید امنیت سرمایه خود را تضمین کنید. به این ترتیب با الگو و روند صعود و نزول یک سهام آشنا خواهید شد. در نتیجه روند پیشروی سهام را پیشبینی کرده و از ضرر جلوگیری میکنید.
تحلیلگر تکنیکال کیست؟
تحلیلگر تکنیکال یا متخصص بازار به محققی میگویند که با سوابق یک سهام به بررسی و ارزیابی سرمایهگذاری بر آن میپردازند.
تحلیلگرهای تکنیکال معتقدند برای انجام معاملات نیازی به بررسی عواملی همچون وضعیت اقتصادی جامعه، شرایط سیاسی و این قبیل مسائل نیست؛ بلکه تنها بررسی نمودارها، آمار و ارقام و سابقه هر سهام کفایت میکند، زیرا تغییرات کوتاه مدت یک سهام، الگوی پیشرفت آن در آینده را مشخص میکند.
بنابراین تحلیلگر تکنیکال با استفاده از سابقه ارزش یک سهام در گذشته و بررسی روند قیمتی آن طی زمان پیش میرود. او با استفاده از الگوها و تحلیل تمامی اطلاعات مربوط به جدولها و نمودارها دست به انتخاب میزند و معاملات خود را انجام میدهد.
تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال چیست؟
تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندمنتال در چیست؟ تحلیل تکنیکال به نوعی متضاد تحلیل فاندامنتال یا بنیادی به شمار میرود. همانطور که گفتیم تحلیل تکنیکال با استفاده از وضعیت سهام و ارزش آن، نمودارها، الگوهای روند و بررسی آمار و ارقام و دادهها صورت میگیرد. اما تحلیلگر بنیادی به بررسی سابقه مالی شرکت و عوامل تاثیرگذار بر آن میپردازد.
برای مثال اگر سهام متعلق به یک شرکت وارداتی است، تحلیلگر بنیادی با بررسی شرایط سیاسی، تحریمها، ارزش ارز و این قبیل موارد و تاثیر هریک بر شرایط مالی شرکت، تصمیمگیری میکند.
تحلیلگر فاندامنتال با تکیه بر امنیت مالی معامله میکند، اما تحلیلگر تکنیکال با تکیه بر دادهها، سابقه و ارزش سهام سرمایهگذاری میکند.
آموزش و یادگیری تحلیل تکنیکال به چه روشهایی صورت میپذیرد؟
برای آنکه بتوانید تحلیل تکنیکال را یاد بگیرید راههای متعددی وجود دارد. با استفاده تعریف تجزیه و تحلیل فنی از یادگیری این روش به راحتی میتواند با کمترین خطر سرمایهگذاری کنید. به طور کلی سه راه برای یادگیری و کسب مهارت در تحلیل تکنیکال پیش روی شماست:
یادگیری به کمک کتاب
اگر سری به کتابخانه یا فروشگاههای کتاب بزنید، متوجه خواهید شد که کتابها و مجلههای بسیاری در زمینه آموزش سرمایهگذاری در بورس یا ارز با استفاده از تحلیل تکنیکال وجود دارد. برخی از این کتابها در چند جلد و به صورت دورههای آموزشی به چاپ میرسند. ما در مقاله بهترین کتاب تحلیل تکنیکال لیستی از 10 کتاب فارسی و انگلیسی در این زمینه را معرفی کرده ایم.
یادگیری با کمک سایت
راه بعد یادگیری با کمک وب سایتها است. سایتهایی همچون کلینیک سرمایه تحلیل تکنیکال را به طور کامل و بسیار دقیق آموزش میدهند. این آموزشها در قالب مقاله یا با استفاده از ویدیوهای آموزشی ارائه میشوند.
یادگیری با استفاده از دورههای آموزشی
آخرین راه یادگیری تحلیل تکنیکال با شرکت در دورههای آموزشی است. موسسات و وب سایتهای بسیاری در همه شهرها برای آموزش سرمایهگذاری با روش تحلیل تکنیکال وجود دارند. برخی از این دورهها به صورت حضوری و برخی به صورت مجازی هستند. همچنین گاهی این دورهها در قالب چندین DVD آموزشی عرضه میشوند.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یک رشته تجاری است که برای ارزیابی سرمایه گذاری ها و شناسایی فرصت های معاملاتی بوجود آمده است. برای انجام این کار از تجزیه و تحلیل روند آماری که از فعالیت های تجاری جمع شده است استفاده می شود که از جمله آنها می توان به حرکت و حجم قیمت اشاره کرد.
تحلیلگران بر این باورند: فعالیت معاملاتی که در گذشته انجام شده و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار می توانند شاخص های ارزشمندی برای حرکت های بعدی تعیین قیمت محسوب شوند. دقت کنید تحلیل تکنیکال ممکن است با تحلیل بنیادی، که بیشتر به الگوی قیمت های شرکت یا روند سهام اشاره دارد، تضاد داشته باشد.
درک کامل تحلیل تکنیکال
بر خلاف تحلیل بنیادی، که تلاش می کند ارزش یک اوراق بهادار را بر اساس نتایج آماری تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل تکنیکال برای بررسی و تحلیل قیمت و ظرفیت استفاده می شود و در این زمینه متمرکز است. از ابزارهای تحلیل تکنیکال جهت بررسی دقیق روشهای بدست آوردن و درخواست برای یک اوراق بهادار براساس تغییرات قیمت، ظرفیت و نوسانات استفاده می شود.
تحلیل تکنیکال اغلب برای تولید سیگنال های ترید کوتاه مدت از ابزارهای مختلفی مانند نمودار استفاده میکند، اما همچنین می تواند به بهبود ارزیابی میزان قوت یا ضعف یک مورد تجاری در بازار های تجاری عظیم یا یکی از بخش های آن کمک کند. این اطلاعات به تحلیلگران کمک می کند تا تخمین کلی ارزیابی را به صورت کلی بهبود بخشند.
تحلیل تکنیکال را می توان در هر زمینه مهم و امنیتی با داده های موجود مربوط به ترید استفاده کرد. این شامل سهام، معاملات تجاری آتی، کالاها، درآمد ثابت، ارزها و سایر اوراق بهادار می شود. در این آموزش، ما معمولاً سهام موجود در مثال های خود را تجزیه و تحلیل می کنیم، اما بخاطر داشته باشید که این مفاهیم را می توان در هر نوع مورد تجاری دیگری به کار برد. در واقع، تحلیل تکنیکال در بازار کالاها و فارکس که معامله گران (تریدرها) بر حرکت های کوتاه مدت قیمت تمرکز دارند، بیشتر استفاده می شود و کاربرد دارد.
تحلیل تکنیکال اولین بار توسط شخصی به نام چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی ارائه شد. چندین محقق برجسته از جمله ویلیام پی. همیلتون، رابرت رئا، ادسون گولد و جان مگی کسانی بودند که به شکل گیری مفاهیم نظریه داو و در نتیجه ارائه تحلیل تکنیکال کمک کردند. اساس آن در دوران مدرن، تحلیل تکنیکال تکامل یافته است که صدها الگو و سیگنال ایجاد شده طی سالها تحقیق را شامل می شود.
تحلیل تکنیکال با این فرض انجام می شود که کمکی برای تحلیل و تشخیص قیمت و روند فعالیت در معاملات تجاری آینده باشد. چرا که معاملات تجاری که در گذشته انجام شده است و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار می تواند شاخص های ارزشمندی برای حرکات آتی قیمت و تصمیم های تجاری آینده محسوب شود. این تنها در صورتی است که حرکات و تصمیم ها با قوانین سرمایه گذاری یا معاملات مناسب مرتبط شود. تحلیل گران حرفهای در اکثر مواقع از تحلیل تکنیکال همراه با دیگر روش های تحقیق به این منظور استفاده می کنند. معامله گران خرده فروش ممکن است فقط بر اساس نمودارهای قیمت یک اوراق بهادار و آمار مشابه تصمیم بگیرند، اما تحلیلگران صاحبان سهام به ندرت تحقیقات خود را فقط به تجزیه و تحلیل بنیادی یا تکنیکال محدود می کنند.
در میان تحلیل گران حرفه ای که در حال حاضر وجود دارد، انجمن CMT از بزرگترین مجموعه تحلیلگران خبره یا مجاز است که با استفاده از تحلیل تکنیکال به طور حرفه ای در سراسر جهان فعالیت می کند.
مشخصات تکنیکال انجمن Chartered Market (CMT) را می توان پس از سه سطح آزمون بدست آورد که نگاهی گسترده و عمیق به ابزارهای تحلیل تکنیکال را پوشش می دهد. تقریباً یک سوم دارندگان منشور CMT نیز دارندگان منشور تحلیلگر خبره مالی (CFA) هستند. این نشان می دهد که این دو رشته چقدر یکدیگر را تقویت می کنند و به هم مرتبط هستند.
تحلیل تکنیکال سعی دارد حرکت قیمت را در هر نوعی پیش بینی کند. تقریباً هر ابزار قابل معامله ای را که عموماً در معرض نیروهای عرضه و تقاضا قرار دارد از جمله سهام، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارز را در فعالیت خود می گنجاند. در واقع، برخی تحلیل تکنیکال را صرفاً مطالعه محرک های عرضه و تقاضا می دانند که در حرکت قیمت بازار یک اوراق بهادار منعکس شده است. تحلیل تعریف تجزیه و تحلیل فنی تکنیکال معمولاً برای تغییرات قیمت اعمال می شود، اما برخی از تحلیلگران، اعداد دیگری غیر از قیمت را نظیر حجم معاملات یا سود باز را با این روش دنبال می کنند.
به صورت کلی صدها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای حمایت از تحلیل تکنیکال تولید شده است. همچنین تحلیلگران انواع مختلفی از سیستم های معاملاتی را به همین منظور برای پیش بینی معاملات در مورد تغییرات قیمت ایجاد کردهاند. برخی از شاخص ها در درجه اول بر شناسایی روند فعلی بازار متمرکز هستند از جمله مناطق پشتیبانی و مقاومت. برخی دیگر بر تعیین قدرت یک روند و احتمال ادامه آن متمرکز هستند. شاخص های فنی و الگوهای نمودار مورد استفاده را می توان در خط روند، کانال ها، میانگین های متحرک و شاخص های حرکت خلاصه کرد.
در کل تحلیلگران تکنیکال انواع گسترده ای از اندیکاتور ها یا شاخص های زیر را بررسی می کنند:
• روند قیمت
• الگوهای نمودار
• شاخص های اندازه گیری و حرکت نوسانگرها
• میانگین متحرک
• سطح حمایت و مقاومت
فرضیات اساسی تحلیل تکنیکال
برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری در این زمینه ها دو روش اصلی وجود دارد: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. تجزیه و تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل صورتهای مالی یک شرکت برای تعیین ارزش واقعی یک معامله یا تجارت تعریف میشود، در حالی که تحلیل تکنیکال قیمت یک اوراق بهادار را توسط تمام اطلاعات قدیمی که در دسترس عموم قرار دارد منعکس می کند و در عوض بر تجزیه و تحلیل آماری حرکت قیمت متمرکز می شود. تحلیل تکنیکال سعی تعریف تجزیه و تحلیل فنی دارد با استفاده از جستجوی الگوها و روندها، نه تجزیه و تحلیل ویژگی های اساسی امنیت، احساسات بازار در پشت روند قیمت را درک کند.
چارلز داو مجموعه ای از سرمقاله ها را منتشر کرده که در مورد تئوری تحلیل تکنیکال در آنها به بحث و گفتگو پرداخته است. نوشته های او شامل دو فرض اساسی است که همچنان به شکل چارچوبی برای تجارت تحلیل تکنیکال باقی مانده است.
۱- بازارها زمانی می توانند کارآمد باشند که مقادیر نشان دهنده عواملی که بر قیمت اوراق بهادار تأثیر می گذارند را نشان دهند.
۲- به نظر می رسد حتی حرکات تصادفی قیمت بازار در الگوها و روندهایی حرکت می کنند که تمایل دارند با گذشت زمان تکرار شوند.
امروزه زیرساخت های تحلیل تکنیکال بر اساس کارهای داو بنا شده است. تحلیل گران حرفهای معمولاً سه فرضیه کلی را برای این رشته می پذیرند:
۱- در بازار برای همه چیز تخفیف وجود دارد: تحلیلگران مربوط به تحلیل تکنیکال بر این باورند که همه چیز، یعنی اصول یک شرکت، عوامل گسترده بازار و روانشناسی بازار از قبل در سهام موجود است. این نقطه نظر با فرضیه بازارهای کارآمد (EMH) که نتیجه مشابهی راجع به قیمت ها مطرح می کند، سازگار است. تنها چیزی که باقی مانده تجزیه و تحلیل حرکت قیمت است که تحلیلگران فنی آن را محصول عرضه و تقاضای یک سهام خاص در بازار می دانند.
۲- حرکت قیمت در روندها: تحلیلگران فنی انتظار دارند که قیمت ها، حتی در حرکات تصادفی بازار بدون توجه به بازه زمانی مشاهده شده، روندهایی را نشان دهند. به عبارت دیگر قیمت سهام بیش از نشان دادن حرکت نامنظم، احتمالاً به روند گذشته ادامه می دهد. بیشتر استراتژیهای معاملات فنی بر اساس این فرضیه انجام می شود.
۳- تاریخ تمایل به تکرار دارد: تحلیلگران فنی عقیده دارند که تاریخ تمایل به تکرار دارد. ماهیت تکراری حرکت قیمت را اغلب به روانشناسی بازار نسبت میدهند؛ بدین صورت که بر اساس احساساتی مانند ترس یا هیجان قابل پیش بینی خواهد بود. تحلیل تکنیکال از الگوهای نمودار برای تجزیه و تحلیل این احساسات و از حرکات بعدی بازار برای درک روند استفاده می کند. در حالی که بیش از ۱۰۰ سال از انواع تحلیل تکنیکال به منظور های مختلف استفاده شده است، اما هنوز هم اعتقاد بر این است که همه آنها مهم هستند زیرا الگوهای تکراری حرکات قیمت را نشان می دهند.
تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، بزرگترین منابع فکری برای نزدیک شدن به تحلیل بازارها، محسوب می شوند. هر دو روش برای تحقیق و پیش بینی روند آینده قیمت سهام استفاده می شوند و مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایه گذاری، هر دو طرفداران و مخالفان خود را دارند.
تحلیل بنیادی یکی از روش های ارزیابی اوراق بهادار است که با استفاده از اندازه گیری ارزش ذاتی سهام این کار را انجام می دهد. تحلیلگران بنیادی همه چیز را بررسی می کنند، از اقتصاد کلی و شرایط صنعت گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکت ها. درآمد، هزینه ها، دارایی ها و بدهی ها از ویژگی های مهم تحلیلگران بنیادی است.
تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی متفاوت است زیرا قیمت و حجم سهام تنها ورودی در تحلیل تکنیکال محسوب می شود. فرض اصلی این است که تمام اصول شناخته شده با توجه به قیمت تعیین می شوند. بنابراین نیازی به توجه دقیق به آنها نخواهد بود. تحلیلگران فنی برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار کاری را انجام نمی دهند، بلکه در عوض از نمودارهای سهام برای شناسایی الگوها و روندهایی استفاده می کنند که نشان می دهد سهام های مربوط به آینده کدامند.
محدودیت های تحلیل تکنیکال
برخی از تحلیلگران و محققان دانشگاهی انتظار دارند که EMH به آنها اطلاعات عملی از داده های تاریخی مربوط به قیمت و حجم موجود را نشان دهد. اگرچه با توجه به این استدلال، هیچ یک از مبانی تجارت نباید به صورت عملی وجود داشته باشند. این دیدگاه ها به عنوان نمونه ضعیف و نیمه قوی EMH شناخته می شود.
انتقاد دیگر به تحلیل تکنیکال این است که تاریخ در آن دقیقاً تکرار نمی شود، بنابراین مطالعه الگوی قیمت از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و نمی توان آن را نادیده گرفت. به نظر می رسد قیمت ها با فرض یک محدوده تصادفی بهتر مشخص شوند.
سومین انتقاد از تحلیل تکنیکال این است که از آن تنها در برخی موارد می توان استفاده کرد به این دلیل که به عنوان یک پیشگویی عمل می کند. برای درک بهتر برای شما یک مثال می زنیم. بسیاری از تریدر هایی که از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند سفارش توقف ضرر را زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه مربوط به یک شرکت خاص ثبت می کنند. توجه کنید که اگر تعداد زیادی از معامله گران این کار را انجام داده باشند و سهام به قیمت مورد نظر برسد، تعداد زیادی سفارش فروش وجود دارد که سهام را به سمت پایین سوق می دهد. این می تواند یک تایید برای حرکت پیش بینی شده توسط تریدرها باشد.
در این مرحله سایر معامله گران کاهش قیمت را مشاهده می کنند، همچنین موقعیت های خود را می فروشند و قدرت روند را بدین صورت تقویت می کنند. این فشار فروش کوتاه مدت را می توان خود برآورده دانست، اما تأثیر چندانی در تعیین تعریف تجزیه و تحلیل فنی قیمت دارایی در هفته ها یا ماه ها نخواهد داشت. در مجموع اگر تعدادی افراد مشخص از سیگنال های مشابه استفاده کنند، می توانند باعث حرکت پیش بینی شده سیگنال ها شوند، اما در طولانی مدت این گروه از معامله گران نمی توانند قیمت را افزایش دهند.
تحلیل مالی چیست؟
تحلیل مالی (Financial Analysis) روند بررسی کسبوکارها، پروژهها، بودجهها و دیگر مبادلات مربوط به زمینهٔ مالی است که به منظور بررسی عملکرد و همچنین مناسب بودن آنها برای آن کسبوکار انجام میشود.
بهطور معمول، تحلیل مالی، بهمنظور بررسی اینکه یک واحد تجاری ثبات دارد یا خیر، قادر به پرداخت بدهیهایش میباشد، نقدینگی دارد، و یا بهاندازهٔ کافی سودده است تا بتواند یک سرمایهگذاری مالی را گارانتی کند؛ استفاده میشود.
نکات کلیدی:
- اگر تحلیل مالی بهصورت داخلی انجام شود، میتواند به مدیران یک کسبوکار کمک کند تا بتوانند تصمیمات آینده را راحتتر گرفته و یا بر روندهای موفقیتآمیز گذشته خود مروری داشته باشند.
- اگر این تحلیل و بررسی بهصورت خارجی انجام گیرد، به سرمایهگذاران این اجازه را میدهد تا بتوانند بهترین فرصتهای سرمایهگذاری را انتخاب کنند و در آنها سرمایهگذاری نمایند.
- دو روش اصلی برای تحلیل وجود دارد: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال
- تحلیل بنیادی از نسبتها و همچنین گزارشات مالی و اطلاعات آنها بهمنظور بدست آوردن ارزش ذاتی یک سهم استفاده میکند.
- تحلیل تکنیکال این موضوع را در نظر میگیرد که تمامی اطلاعات و ارزش یک سهم از قبل در قیمت آن لحاظ شدهاند، و در این تحلیل به الگوهای نموداری و همچنین ارزش سهام تمرکز میکنیم.
درک مفهوم تحلیل مالی
تحلیل مالی میتواند بهمنظور بررسی روندهای اقتصادی، تنظیم نمودن سیاستهای مالی، ایجاد نقشههای بلندمدت برای فعالیت کسبوکارها و همچنین یافتن پروژهها برای شرکتهایی بهمنظور سرمایهگذاری مورد استفاده قرار گیرد.
تمامی موارد فوق از ترکیب اطلاعات و ارقام مالی ناشی میشوند. یک تحلیلگر مالی به بررسی موبهموی گزارشهای مالی شرکتها – مانند صورت سود و زیان، ترازنامه و همچنین گزارشات جریان نقدی میپردازد. تحلیل مالی میتواند هم بهصورت شرکتی و هم بهمنظور سرمایهگذاری انجام شود.
تحلیل مالی (Financial Analysis) روند بررسی کسبوکارها، پروژهها، بودجهها و دیگر مبادلات مربوط به زمینهٔ مالی است که به منظور بررسی عملکرد و همچنین مناسب بودن آنها برای آن کسبوکار انجام میشود. بهطور معمول، تحلیل مالی، بهمنظور بررسی اینکه یک واحد تجاری ثبات دارد یا خیر، قادر به پرداخت بدهیهایش میباشد، نقدینگی دارد، و یا بهاندازهٔ کافی سودده است تا بتواند یک سرمایهگذاری مالی را گارانتی کند؛ استفاده میشود.
یکی از مرسومترین روشها برای تحلیل اطلاعات مالی بدست آوردن و محاسبهٔ نسبتهای موجود از اطلاعات این گزارشات مالی میباشد تا بتوان آنها را با شرکتهای دیگر و حتی گذشتهٔ همین شرکت مقایسه کرد و عملکرد آنها را در برابر یکدیگر سنجید.
برای مثال، بازده داراییها یک نسبت معمول است که بهمنظور بررسی میزان استفادهٔ بهینهٔ شرکت از داراییهایش بهمنظور کسب سود استفاده میشود. این نسبت میتواند برای چند کمپانی در یک زمینهٔ صنعتی یکسان مورد محاسبه قرار گیرد و با یکدیگر مقایسه شود تا میزان عملکرد بهتر هر یک از این شرکتها مشخص شوند.
چگونه از تحلیل مالی استفاده میشود؟
تحلیل مالی شرکتها (Corporate financial analysis)
در تحلیل مالی شرکتها، این تحلیل بهصورت داخلی و توسط بخش حسابداری با مشارکت بخش مدیریت بهمنظور بهبود تصمیمگیریهای کسبوکاری انجام میشود. این نوع از تحلیل داخلی ممکن است نسبتهایی مانند ارزش خالص فعلی (Net present value –NPV) و همچنین نرخ داخلی سوددهی (Internal rate of return – IRR) را بررسی کند تا بتوانند بهکمک آنها پروژههایی را پیدا کنند که ارزش اجرا شدن داشته باشند.
در تحلیل مالی شرکتها، این تحلیل بهصورت داخلی و توسط بخش حسابداری با مشارکت بخش مدیریت بهمنظور بهبود تصمیمگیریهای کسبوکاری انجام میشود. این نوع از تحلیل داخلی ممکن است نسبتهایی مانند ارزش خالص فعلی (Net present value –NPV) و همچنین نرخ داخلی سوددهی (Internal rate of return – IRR) را بررسی کند تا بتوانند بهکمک آنها پروژههایی را پیدا کنند که ارزش اجرا شدن داشته باشند.
بسیاری از شرکتها فروش قرضی را به مشتریان خود انجام میدهند. در نتیجه، پول دریافت شده بهمنظور این فروشها ممکن است برای مدت زمانی با تأخیر به شرکت برسد.
برای شرکتهایی که دارای حسابهای دریافتنی بزرگی هستند، کاربردی است که از میانگین دوره وصول مطالبات (Days sell outstanding – DSO) استفاده کنیم، که به شرکت کمک میکند تا بتواند متوجه مقدار زمانی که طول میکشد تا بتواند پول فروشهایش را پس بگیرد شود. متوسط دوره وصول مطالبات (Average collection period) همچنین یک دیدگاه مهم در چرخه تبدیل نقدینگی در شرکت میباشد.
یک ناحیه کلیدی در بررسی مالی شرکتها، پیشبینی عملکرد آینده این شرکت از طریق بررسی عملکرد گذشته شرکت و مواردی مانند مقدار درآمد خالص (net earning) و یا حاشیه سود (profit margin)، میباشد. این نوع از بررسی روندهای گذشته سودمند است و میتواند منجر به پیدا کردن روندهای فصلی در شرکت شود.
برای مثال، خردهفروشان ممکن است مقدار قابلتوجهی افزایش فروش را در ماههای باقیمانده به کریسمس پیدا کنند. این به کسبوکارها اجازه میدهد تا بتوانند بودجهای را پیشبینی نمایند و تصمیماتی برای کسبِ سودِ بیشتر در آن زمان بگیرند. این تصمیمات شامل تعیین حداقل موجودی کالای مورد نیاز آنها میباشد که تمامی این اطلاعات از اتفاقات گذشته بدست آمدهاند.
تحلیل مالی به منظور سرمایهگذاری (Investment financial analysis)
در تحلیل مالی بهمنظور تعریف تجزیه و تحلیل فنی سرمایهگذاری، تحلیلگری که خارج از شرکت قرار دارد شرکت را بهمنظور انجام سرمایهگذاریها تحلیل میکند.
تحلیلگر میتواند یکی از روشهای سرمایهگذاری از بالا به پایین (Top – Down Investment) و یا سرمایهگذاری از پایین به بالا (Bottom – up investment) را اجرا کند.
روش از بالا به پایین (Top – down approach) در نگاه اول به بررسی فرصتهای اقتصاد کلان میپردازد، مانند بخشهایی از اقتصاد که عملکرد بهتری دارند؛ و سپس بهسمت پایین حرکت میکند تا بتواند بهترین شرکت را در آن بخش اقتصادی پیدا کند. از این نقطه بهبعد، آنها بیشتر به بررسی سهام شرکتهای خاص میپردازند تا بتوانند در آنها سرمایهگذاری موفقی داشته باشند و این کار را با بررسی مقادیر بنیادی یک شرکت انجام میدهند.
در روش پایین به بالا (Bottom – top approach) تحلیلگر ابتدا به بررسی یک شرکت و بهدست آوردن نسبتهای مالی آن شرکت میپردازد. و سپس آنها را با عملکرد گذشتهٔ این شرکت و همچنین عملکرد شرکتهایی که با این شرکت در یک حوزه صنعتی قرار دارند، مقایسه میکند.
سرمایهگذارانی که از این روش استفاده میکنند در ابتدا فاکتورهای اقتصاد خُرد را در نظر میگیرند و سپس به بررسی دیگر موارد میپردازند. این فاکتورها بهطور کلی شامل وضعیت سلامت کلی مالی یک شرکت، بررسی گزارشات مالی، سرویسها و محصولات تولید شده، میزان عرضه و تقاضا، و دیگر اندیکاتورهای منفرد نشاندهندهٔ عملکرد یک شرکت در طول زمان میباشند.
انواع تحلیلهای مالی
دو نوع تحلیل مالی وجود دارد:
- تحلیل بنیادی (Fundamental analysis)
- تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis)
تحلیل بنیادی از نسبتهای بهدست آمده از اطلاعات موجود در گزارشات مالی، مانند مقدار درآمد شرکت بهازای هر سهم (Earnings per share – EPS) بهمنظور بدست آوردن ارزش کسبوکار استفاده میکند.
استفاده از تحلیلهای نسبتی بهعلاوه نگاهی به اقتصاد و وضعیت مالی این شرکت، تحلیلگر را قادر میسازد تا بتواند ارزش ذاتی سهام (Intrinsic Value) را مشخص کند.
هدف نهایی این است که سرمایهگذار به عددی برسد که آن را بتواند با قیمت کنونی سهم مقایسه کند تا ببیند که ارزش سهم در حال حاضر بیش از اندازهٔ واقعی خود (Overvalued) یا کمتر از اندازهٔ واقعی خود (Undervalued) میباشد.
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
تحلیل تکنیکال از اطلاعات ثبتشده توسط فعالیتهای معاملهگری، مانند اطلاعات ثبتشده در میانگینهای متحرک (Moving averages- MA’s) استفاده میکند.
لزوماً تحلیلگران تکنیکال بر این عقیده هستند که قیمتِ سهم از پیش، تمامیِ اطلاعاتِ موردِ نیاز و همچنین اطلاعات عمومی منتشر شده در مورد قیمت یک سهم را در خود نمایش میدهد.
تحلیلگر تکنیکال تلاش میکند تا احساسات بازار در پس هر روند با نگاه کردن به الگوهای تشکیل شده در نمودار و همچنین بررسی دقیق ویژگیهای بنیادی هر سهم تشخیص دهد.
مثالهایی از تحلیلهای مالی
بهعنوان مثالی از تحلیل بنیادی، در نظر بگیرید که شرکت سرویسهای مالی دیسکاور (Discover financial services (مقدار سود بهازای هر سهم خود را در سه ماهه دوم سال 2019 برابر با 2.32 دلار اعلام نموده است. که این میزان بیشتر از سود بهازای هر سهم اعلام شده در سه ماهه اول سال 2019 (که رقم 2.15 دلار بود) میشود.
یک تحلیلگر مالی که از روش تحلیل بنیادی بهمنظور بررسی بازار استفاده میکند این مورد را بهعنوان یک نشانهٔ مثبت برای افزایش ارزش ذاتی سهم در نظر میگیرد.
پیشبینی eps
بنابراین، EPSهای پیشبینی شده برای آینده نیز افزایش مییابند. برای مثال، بر طبق اطلاعاتی که از سایت (Nasdaq.com) بدست آمده است، مقدار سود به ازای هر سهم پیشبینی شده این شرکت در سه ماههٔ سوم تا قیمت 2.29 دلار بالا میرود که بیشتر از مقدار پیشبینی شده در سه ماهه دوم سال 2019 و سطح قیمتی 2.11 دلار و همچنین بیشتر از مقدار پیشبینی شده در سه ماههٔ اول سال 2019 در سطح قیمتی 2 دلار میباشد.
همچنین در نظر بگیرید مقدار سود بهازای هر سهم (EPS) گزارش شده در دو ماههٔ اول سال 2019 از مقدار سود بهازای هر سهم پیشبینی شده برای آن تاریخها نیز بیشتر بوده است.
از سویی دیگر، تحلیل تکنیکالی که بر روی جفت ارز پوند بریتانیا به دلار آمریکا (GBP/USD) پس از رأی به خروج این کشور از اتحادیه اروپا (Brexit) در ماه ژوئن سال 2016 انجام شد، نشان از افت شدید ارزش پوند بریتانیا داشت و این افت قیمتی به پایینترین سطح خود در 31 سال اخیر رسید، که این خود در مقابل دلاری قرار میگیرد که پس از انجام این رأی روندی افزایشی را تجربه کرد.
برای یادگیری تحلیل مالی نیاز به تجربه و علم و ابزار مخصوص به آن است. اگر تاکنون هیج سابقهای در زمینه بازارهای مالی و سرمایهگذاری ندارید بهتر است وارد این حوزه نشوید و یا برای شروع، مطالعات خود را از «درخت یادگیری» دیجی کوینر آغاز نمایید.
تیم تحریریه دیجی کوینر
این مقاله به کوشش هیئت تحریریه دیجی کوینر تولید شده است. تک تک ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری هر چند کوچک در آگاه سازی تعریف تجزیه و تحلیل فنی فعالان حوزه رمز ارزها و بازارهای مالی داشته باشیم.
آموزش تحلیل بنیادی در ترید
تحلیل بنیادی یا Fundamental Analysis یک روش برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک رمزارز دیجیتال است که با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط این کار را انجام می دهد. تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که می تواند بر ارزش رمزارزها تأثیر بگذارد برای تحلیل درست و انجام ترید رمزارزها مطالعه می کنند. از جمله آنها می توان به عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت در کنار عوامل اقتصادی خرد مانند تأثیر مدیریت شرکت ها اشاره کرد.
هدف نهایی این مطالعات و تحقیق ها رسیدن به عددی است که یک سرمایه گذار بتواند آن را با قیمت فعلی رمزارزها مقایسه کند. با استفاده از این مقایسه می تواند رمزارز دیجیتال را به نوعی ارزش گذاری کند و مشخص کند که آیا ارزش کمی دارد یا بیش از حد ارزش گذاری شده است.
این روش در مقابل تحلیل تکنیکال که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های قبلی در بازار مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند؛ به عنوان تجزیه و تحلیل رمزارزها در نظر گرفته می شود.
نکات کلیدی در مورد تحلیل بنیادی
- تحلیل بنیادی روشی برای تعیین ارزش واقعی رمزارزها تعریف می شود.
- تحلیل گران بنیادی به دنبال رمزارز هایی هستند که هم اکنون با قیمت هایی بالاتر یا کمتر از ارزش واقعی خود قابل معامله هستند.
- اگر ارزش منصفانه بازار بالاتر از قیمت مورد نظر رمزارز در بازار باشد، رمزارز مورد نظر کم ارزش ارزیابی شده و برای خرید توصیه می شود.
- برخلاف تحلیلگران بنیادی، تحلیلگران تکنیکال اصول حمایت را با استفاده از مطالعه تاریخچه روند و قیمت رمزارز نادیده می گیرند.
مفهوم تحلیل بنیادی
تمام مواردی که به تجزیه و تحلیل ارزهای دیجیتال مرتبط می شود و تمام روش ها در این زمینه سعی دارند که به نوعی مشخص کنند امنیت معامله در بازارهای بزرگ و کوچک به درستی ارزیابی شده باشد. تحلیل بنیادی معمولاً از منظر کلان تا خرد برای شناسایی رمزارزهایی انجام می شود که قیمت درستی از آنها در بازار وجود ندارد. تحلیلگران در این زمینه معمولاً به ترتیب، وضعیت کلی اقتصاد و سپس قدرت یک صنعت خاص را قبل از تمرکز بر عملکرد فردی شرکت مطالعه می کنند تا به ارزش عادلانه بازار مربوط به یک رمزارز خاص برسند.
تحلیل بنیادی برای ارزیابی ارزش رمزارزها از داده های عمومی استفاده می کند. به عنوان مثال، یک سرمایه گذار می تواند با بررسی عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و وضعیت کلی اقتصاد، تجزیه و تحلیل اساسی در مورد ارزش یک نوع ارز دیجیتال را انجام دهد. با تحلیل گران آکوچین همراه باشید تا اطلاعات بیشتر و کارآمدتری را در این زمینه به سمع و نظر شما برسانیم.
تحلیل بنیادی و ارز دیجیتال
یک تحلیلگر که تحلیل بنیادی انجام می دهد، برای ایجاد روشی که بتواند بوسیله آن ارزش تخمینی قیمت ارزهای دیجیتال را تعیین کند از داده هایی که در دسترس تمام مردم است استفاده می کند. به گفته تحلیلگر، این مقدار تنها برآوردی است که قیمت و ارزش رمزارزهای موجود مخصوص یک شرکت خاص را در مقایسه با قیمت فعلی بازار نشان می دهد. برخی از تحلیلگران ممکن است قیمت تخمینی خود را به عنوان تعریف تجزیه و تحلیل فنی ارزش ذاتی ارز های دیجیتال مشخص کنند.
اگر یک تحلیلگر محاسبه کند که ارزش ارز دیجیتال باید به طور قابل توجهی بالاتر از قیمت فعلی بازار رمزارزها باشد، ممکن است آنها یک امتیاز خرید را برای ارز دیجیتال منتشر کنند. این به عنوان یک توصیه برای سرمایه گذاران است که تحلیل گران از آن استفاده می کنند. اگر تحلیلگر ارزش ذاتی کمتری را نسبت به قیمت فعلی بازار محاسبه کند، ارز دیجیتال بیش از ارزش ارزیابی شده و توصیه می شود که آنرا بفروشند. سرمایه گذارانی که از این توصیه ها پیروی می کنند انتظار دارند که بتوانند رمزارزهای مطلوب را خریداری کنند زیرا چنین رمزارز هایی با افزایش زمان، احتمال رشد بیشتری دارند.
به همین ترتیب انتظار می رود ارز دیجیتال با رتبه بندی نامطلوب احتمال افت قیمت بیشتری داشته تعریف تجزیه و تحلیل فنی باشد. این روش تجزیه و تحلیل ارز دیجیتال که تحلیل بنیادی نامیده می شود در مقابل تجزیه و تحلیل تکنیکال در نظر گرفته می شود، که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های موجود در بازار رمزارزها مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه Fundamental (بنیادی) وجود دارد این است که این کلمه می تواند هر آنچه مربوط به رفاه اقتصادی یک شرکت است را شامل شود. بدیهی است که اعدادی مانند درآمد و سود را هم پوشش می دهند، اما همچنین می توانند از بازار ارز دیجیتال یک شرکت تا کیفیت مدیریت آن را شامل شوند. عوامل بنیادی مختلف در تحلیل بنیادی را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: کمی و کیفی. این کلمات در لغت معنای مشابهی نسبت به معنای اصلی و استانداردشان دارند. در اینجا تعریف این کلمات را که در یک فرهنگ لغت آمده است مشاهده می کنیم:
- کمی - "مربوط به اطلاعاتی است که می توان آنها را به صورت تعداد و مقدار نشان دهید."
- کیفی - "مربوط به ماهیت یا استاندارد چیزی است، نه مقدار آن."
در این زمینه می توان گفت که مبانی کمی مربوط به اعداد سخت می شود. این اعداد را می توان به عنوان ویژگی های قابل اندازه گیری مربوط به یک کسب و کار معرفی کرد. به همین دلیل بزرگترین منبع داده های کمی صورت های مالی است. درآمد، سود، دارایی و موارد دیگر را می توان با دقت زیادی توسط همین اعداد کمی اندازه گیری کرد. در تحلیل بنیادی اصول کیفی کمتر ملموس هستند. برای مثال می توان به کیفیت کار مدیران اصلی یک شرکت، شناسایی نام تجاری، حق ثبت اختراع و فناوری انحصاری آن اشاره کرد. نه تجزیه و تحلیل کیفی و نه کمی ذاتاً از دیگری بهتر نیست. بسیاری از تحلیلگران در آموزش تحلیل بنیادی سعی می کنند که از هر دوی آنها در کنار هم استفاده کنند.
می خوای یک تریدر حرفهای بشی؟
تا اینجا به برخی از مسائل مربوط به تحلیل بنیادی پرداختیم، حال سعی داریم که به صورت واضح تر برای شما اهمیت استفاده از تحلیل بنیادی و کاربرد آن را مشخص کنیم. ابتدا در این زمینه به سخنان تحلیلگر آمریکایی معروف به نام پری کوفمن اشاره می کنیم که می گوید: تنها یک دقیقه لازم است که به شما بیاموزم چگونه در بازار سهام پول درآورید: سهام خود را پایین بخرید و بالا بفروش برسانید. در این مورد تنها به پنج یا ده سال زمان نیاز خواهید داشت تا شیوه تشخیص زمان خرید و فروش درست (بالا و پایین بودن یک سهام) را به شما آموزش دهم.
تحلیل بنیادی که آن را به عنوان تحلیل فاندامنتال نیز می شناسند از روش های مهم و کاربردی تحلیل به شمار می رود که در ابتدای این مبحث به صورت کامل معرفی شد. ولی سوالی که در اینجا بوجود می آید این است که خود کلمه تحلیل به چه معناست؟ شما کلمه تحلیل را به دلایل مختلفی شنیدهاید و در موقعیت های مختلفی از آن استفاده کرده اید. ولی برای استفاده از تحلیل در زمینه های مالی نوع دیگری از مفهوم و معنی این کلمه دریافت می شود. صرفا برای تحلیل های مالی از ابزار های مختلفی استفاده می کنند. چرا که نیاز به جمع آوری داده ها و اطلاعات مورد نیاز خواهد بود. یکی از این ابزار ها که تقریبا همه شما با آن آشنایی دارید فایل اکسل است.
ولی مفهوم تحلیل را نمی توان تنها با بررسی روش های مختلف تحلیل های مالی متوجه شد. ولی می توان گفت تحلیل نگاه دقیق و جزء به جزء به یک موضوع خاص است تا تمام جوانب و فاکتور های مثبت و منفی آن مشخص شده تا بتوان داده ها و اطلاعاتی را برای تصمیم گیری های آینده بدست آورد. این تعریف کلی را می توان برای کلمه تحلیل به صورت مالی و غیر مالی در نظر گرفت.
سوالات متداول در مورد تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی تلاش می کند تا ارزش ذاتی ارزهای دیجیتال را با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط از جمله ترازنامه، استراتژی های ابتکاری، شاخص های مالی خرد و رفتار خریداران اندازه گیری کند. تحلیل بنیادی روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی رمزارزهاست.
برای تعیین کیفیت سرمایه گذاری های بلند مدت در مجموعه گسترده ای از رمزارزها و بازار کریپتوکارنسی، اغلب از تحلیل بنیادی استفاده می شود، در حالی که از تحلیل تکنیکال بیشتر در بررسی تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری کوتاه مدت مانند ترید یا تجارت ارزهای دیجیتال استفاده می شود.
تحلیل بنیادی به پیش بینی روند دراز مدت در بازار کریپتوکارنسی کمک می کند. به طور کلی برای سرمایه گذاری های طولانی مدت مورد استفاده قرار می گیرد زیرا شما را قادر می سازد قیمتی را که یک ارز دیجیتال باید داشته باشد، بدست آورید. همچنین به شما این امکان را می دهد که شرکت های خوبی برای سرمایه گذاری مانند شرکت هایی با پتانسیل رشد قوی پیدا کنید.
آشنایی کامل با الگوهای برگشتی در تحلیل تکنیکال
الگوهای برگشتی (Reversal Patterns) یکی از ابزارهای تحلیل و پیشبینی حرکت قیمت برای تحلیلگران فنی یا همان تکنیکال است. این الگوها به وضوح به ما نشان میدهند چه زمانی روند کنونی به پایان رسیده و بازار تمایل دارد در جهت مخالف حرکت کند. از این رو رصد کردن این الگوهای نموداری به ما کمک میکند تصمیمات بهتری در مورد زمان خرید یا فروش یک ارز بگیریم. متداولترین الگوهای برگشتی عبارتاند از الگوی سر و شانه، سر و شانه معکوس، الگوی دره در روند صعودی، الگوی دره در روند نزولی، الگوی سقف دوقلو، الگوی کف دوقلو، الگوی سقف و کف سه قلو.
به طور کلی الگوهای برگشتی نسبت ریسک-پاداش فوقالعاده بالایی دارند که در این مقاله قصد داریم به نحوه شناسایی هریک از آنها بپردازیم. با ما همراه باشید.
فهرست عناوین مقاله:
تعریف الگوهای قیمتی
در همه بازارها، تجزیه و تحلیل فنی الگوهای قیمت اشکال و طرحهای عجیبی روی نمودار قیمت ایجاد میکند که شاید در نگاه اول برای کسانی که هیچ اطلاعاتی در مورد آن ندارند، عجیب به نظر برسد که چنین اشکالی میتوانند ارزشمند باشند و اطلاعاتی در مورد حرکت آینده قیمت ارز در اختیار تحلیلگر قرار دهند. اما واقعیت امر این است که این الگوها خصوصاً در طول دوره هایی که تعاملات خاصی بین نیروهای بازار رخ میدهد، بارها و بارها تکرار میشوند.
وقتی میبینیم الگوی قیمت در نمودار سهام شروع رفته رفته شکل میگیرد، میدانیم که حرکت سهام آرام آرام کند شده و تثبیت میشود، ما نیز در این شرایط باید سرعت خود را کاهش دهیم، یک قدم به عقب برداریم و سعی کنیم اتفاقاتی که در انتظار بازار هستند را ارزیابی کنیم. آنچه نمیدانیم این است که آیا قرار به شکست خطوط و حرکت در همان جهت قبلی است یا اینکه سهام میچرخد و جهت حرکت خود را تغییر میدهد.
الگوهای قیمت ابزارهایی بسیار ارزشمند در زرادخانه معاملات سهام معاملهگران هستند. شاید در قدمهای ابتدایی کمی طول بکشد تا با ظرافتهای زیر و ابهامات گاه و بیگاه ذاتی این الگوها آشنا شوید، اما به محض آنکه چم و خم کار دستتان آمد، به راحتی آب خوردن آینده ارز را پیشبینی میکنید.
خط روند در بازار بورس
خطوط روند یا ترندلاینها (Trendlines) خطوط صاف و مستقیمی هستند که حرکت قیمت سهم در بازار را ردیابی میکنند. روند صعودی با نقاط بیشینه و کمینه بالاتر و روند نزولی با نقاط بیشینه و کمینه پایینتر تعریف میشود. به این ترتیب برای نمایش سطوح حمایت، خطی زیر سطح قیمت و برای نمایش سطوح مقاومت، خطی بالای سطوح قیمت ترسیم میشود.
برای آنکه بتوانیم این خطوط را ترسیم کنیم، در نمودار سهام باید حداقل دو نقطه را درنظر بگیریم. البته هرچه نقاط بیشتری انتخاب کنیم، طبیعتاً اعتبار خط روند بیشتر خواهد بود. اما این مهم است که نقاط را از کدام بخشهای خط قیمت انتخاب میکنیم و با توجه به این انتخاب، ظاهر ترندلاینها تغییر میکند. هرچند نظرات در مورد اینکه کدام قسمت از نوار قیمت انتخاب شود متفاوت است، با این حال بدنه شمع اغلب نشاندهنده محل وقوع اکثر اقدامات قیمتی بوده و احتمالاً نقطه دقیقتری برای ترسیم خط روند خواهد بود.
تعریف الگوهای برگشتی
الگوی قیمتی که از تغییرات بزرگ در روند غالب بازار خبر میدهند، تحت عنوان الگوهای برگشتی، بازگشتی یا Reversal Patterns شناخته میشوند. این الگوها نشاندهنده دوره هایی در بازار هستند که روند گاوی (صعودی) یا خرسی (نزولی) تمام شده و با دریافت انرژی جدید از سوی دیگر، روند کنونی متوقف و سپس در جهت جدیدی حرکت میکند.
به عنوان مثال یک روند صعودی که مطابق تمایل گاوها رو به جلو حرکت میکند، میتواند متوقف شود و مدتی فشار گاوها و خرسها تحمل کند و در نهایت جای خود را به خرسها بدهد. این اتفاق تغییر روند به سمت مخالف را به دنبال خواهد داشت.
الگوهای برگشتی که در صدر بازار رخ میدهد، تحت عنوان الگوهای توزیع شناخته میشوند، جایی که خرید ابزارهای معاملاتی با اشتیاق بیشتری نسبت به فروش صورت میپذیرد. از سوی دیگر الگوهای برگشتی که در پایین بازار اتفاق میافتند، به عنوان الگوهای انباشت شناخته میشوند، جایی که ابزار معاملاتی بیشتر از آنکه خریداری شود، فروخته میشود. مشابه الگوهای ادامه دهنده (Continuation Patterns)، هرچه تشکیل الگو مدت زمان بیشتری طول بکشد و حرکت قیمت در الگو بزرگتر باشد، انتظار داریم حرکت قیمت پس از شکست بیشتر باشد.