نظریه داو جونز

سقوط سنگین داوجونز / ثبت بدترین ماه اساندپی از مارس ۲۰۲۰
سهام آمریکا در پایان معاملات آخرین روز سپتامبر (بامداد جمعه به وقت تهران) با سقوط سنگینی روبرو شدند و اساندپی بدترین عملکرد ماهانه خود از مارس ۲۰۲۰ را به ثبت رساند.
(تصویر شماره 1) (تصویر شماره 2)
سهام آمریکا در پایان معاملات آخرین روز سپتامبر (بامداد جمعه به وقت تهران) با سقوط سنگینی روبرو شدند و اساندپی بدترین عملکرد ماهانه خود از مارس ۲۰۲۰ را به ثبت رساند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سیانبیسی، سهام آمریکا در پایان معاملات آخرین روز سپتامبر (بامداد جمعه به وقت تهران) با سقوط سنگینی روبرو شدند و اساندپی بدترین عملکرد ماهانه خود از مارس ۲۰۲۰ را به ثبت رساند.
میانگین صنعتی داوجونز ۵۴۶.۸۰ واحد یا ۱.۵۹ درصد سقوط کرد و به ۳۳,۸۴۳.۹۲ واحد رسید.
اساندپی ۱.۱۹ درصد سقوط کرد و به ۴,۳۰۷.۵۴ واحد بازگشت در حالی که کامپوزیت نزدک ۰.۴۴ درصد افت کرد و در ۱۴,۴۴۸.۵۸ واحد بسته شد.
سقوط بازارهای سهام آمریکا در آخرین روز ماه سپتامبر در حالی اتفاق افتاد که این ماه از ابتدا ماهی پرچالش برای بازارهای سهام بود. در این ماه اخبار مربوط به افزایش نرخ بهره، بالا رفتن تورم و احتمال سقوط بزرگترین شرکت ساختمانی چین، بازارهای سهام را به هم ریخت.
اساندپی ماه سپتامبر خود را با سقوطی ۴.۵ درصدی به پایان برد تا بدترین ماه خود از مارس ۲۰۲۰ که در آن تحت تأثیر پاندمی کرونا سقوطی سنگین را تجربه کرده بود را ثبت کند. همچنین این شاخص برای اولین بار در سال جاری ۵ درصد پایینتر از رکورد تاریخی خود بسته شد.
کامپوزیت نزدک ۵.۳ درصد در این ماه سقوط کرد تا بدترین عملکرد ماهانه از مارس ۲۰۲۰ را داشته باشد و داجونز با سقوطی ۴.۳ درصدی بدترین ماه ۲۰۲۱ خود را به ثبت رساند.
عامل اصلی سقوط بازارها در معاملات دیشب نگرانی از تورم بالا و اختلالات موجود در زنجیرههای تأمین بود.
ویترین
هندزفری بلوتوثی مدل inpods 12
سفره و رومیزی قلمکاری اصفهان طرح انگوری
جا قلمی رو میزی خاتم کاری با نقوش تذهیب
فیجت ضد استرس مدل پاپ ایت دایره ایی
دریافت رژیم لاغری لیمومی
تخفیف ویژه در ثبت نام
دمنوش خار مریم دستچین کالا
ماشین اصلاح موی سر و صورت وی جی ار
فروش ویژه دیجی کالا
پنکه رومیزی هونگژیان مدل HJ-590A-4
واژه شناسی این خبر (بورس):
بورس (به فرانسوی : Bourse ) یا بهابازار به بازاری سازمانیافته گفته میشود که قیمتگذاری ، خرید و فروش کالا، قرارداد آتی و اوراق بهادار در آن انجام میپذیرد.
بورس به دو نوع بورس کالا و بورس اوراق بهادار طبقهبندی میشود. در بورس کالا، کالا و در بورس اوراق بهادار، سهام و اوراق قرضه مورد معامله قرار میگیرد. هر چند کلمهٔ بورس عموماً در معنی بورس اوراق بهادار بهکار گرفته میشود.
به روایتی واژهٔ بورس از نام خانوادگی شخصی به نام «واندر بورس» وام گرفته شده که در اوایل قرن پانزدهم میلادی در شهر بروژ بلژیک میزیسته و صرافان شهر در مقابل خانهٔ او گرد هم میآمدند و به دادوستد کالا، پول و اوراق بهادار میپرداختند. این نام بعدها به کلیهٔ اماکنی اطلاق شد که محل دادوستد پول، کالا و اسناد مالی و تجاری بودهاند.
(برگرفته از دانشنامه آزاد ویکیپدیا)
واژه شناسی این خبر (وال استریت):
وال استریت (به انگلیسی : Wall Street ) خیابان معروفی در محلهٔ منهتن ، نیویورک در ایالات متحده آمریکا است. خیابان وال استریت نظریه داو جونز از شرق و از سرپائینی خیابان برادوی به خیابان جنوبی در تنگه رودخانه ایست متصل میشود. جرج واشنگتن ، اولین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در عمارت فدرال در خیابان وال استریت، به عنوان اولین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا ، قسم یاد کرد.
ساختمان بازار بورس نیویورک که بزرگترین بورس جهان از نظر میزان معاملات و حجم مالی است، در خیابان وال قرار دارد. همچنین مرکز بزرگترین مراکز اقتصادی ایالات متحده آمریکا و چند بورس مهم اقتصادی این کشور از جمله بازار بورس نیویورک (NYSE)، بازار بورس نزدَک (NASDAQ)، بازار بورس آمریکا (AMEX)، بازار بورس تجاری نیویورک (NYMEX) و میز بازرگانی نیویورک (NYBOT) در این منطقه قرار دارد.
دربارهٔ علت نامگذاری این خیابان تعدادی معتقد هستند که نام برگرفته از کلمه آلمانی (به آلمانی : de Waal Straat ) است و نظریه دیگر که مورد توافق اکثریت است بیانمیکند که نام این خیابان بخاطر وجود دیوار شرقی واقع شده در مرز شمالی اقامتگاه نیوآمستردام ، انتخاب شدهاست. این دیوار برای محافظت از تهاجم نظامیان انگلیسی یا بومیان آمریکایی ساخته شدهاست.
(برگرفته از دانشنامه آزاد ویکیپدیا)
سیگنال های یک بازار سهام پر رونق
برسی بازارهای سهام مهم جهان نشان می دهد که سهام شرکت های مهم در عرصه فناوری رشد خوبی داشته اند و در صورت شروع رشد اقتصادی، سهام تولید کالا و مواد نیز یک دوره پررونق را تجربه خواهند کرد.
به گزارش تحریریه، در گذشته سلامت بازار سهام فقط با بررسی تعداد اندکی سهام در حوزه تکنولوژی مورد قضاوت قرار میگرفت. در واقع، سرمایهگذاران با کنترل مواردی همچون افزایش تولید یا میزان حمل و نقل کالاها تلاش میکردند تا بدانند آیا تقاضا برای محصول افزایش یافته یا خیر. اینک سرمایهگذاران و تحلیلگران در واقع به معاملات سهام به عنوان راهی برای سنجش رشد یا کاهش اقتصاد توجه میکنند. این امر کار دشواری به نظر میرسد.
این تصور که تقاضا برای کالا و یا افزایش میزان حمل ونقل آن راهی مطمئن برای بررسی سلامت اقتصادی است، یک ایده کاملا قدیمی است. «چارلز داو» مبدع شاخص «میانگین صنعتی داو جونز» اولین کسی بود که سهام منتخب از صنایع مشابه را انتخاب و آنها را با هم گروه کرد تا روشی آسان و سریع برای اندازهگیری و بررسی این صنایع فراهم کند.
میانگین صنعتی داو جونز یک شاخص برای بازار سهام است که ارزش ۳۰ شرکت دولتی آمریکایی را نشان میدهد. طبق نظریه داو زمانی که شاخص داو جونز صنعتی «Dow Jones Industrial Average» و شاخص داوجونز حمل و نقل «Dow Transports» به طور همزمان به اوج جدیدی میرسند، اقتصاد ایالات متحده در حال گسترش است و داشتن سهام یک ایده خوب خواهد بود.
ایدههای چارلز داو به تئوری داو معروف شده اند. هفته گذشته هر ۲ شاخص داو به اوج جدیدی رسیدهاند، این نشان میدهد که احتمالا بازار با یک رونق جدید مواجه خواهد شد.
یک رونق جدید
شاید صحبت درباره رونق بازار با وجود دوره سختی که بازار سهام طی کردهاست، دور از ذهن به نظر برسد. قبل از هرگونه اظهار نظر بهتر است نگاهی به نمودارها بیاندازید.
نخست نمودار مربوط به شاخص داو جونز حمل ونقل
و سپس نمودار شاخص داو جونز صنعتی
سرمایه گذاری در صنایع تکنولوژی محور؟
چگونه میتوان سیگنالهای رونق بازار را برای یک سال با تئوریهای داو پیشبینی کرد؟
در این راستا توجه به ۲ موضوع حائز اهمیت است. نخست اینکه تئوریهای مربوط به پیشبینی رونق بازار همیشه درست نیستند. گاهی ممکن است در آستانه رونق بازار قرار نداشته باشید یا اینکه همه سهامها به اندازه کافی پشتیبانی نشوند و با رونق مواجه نشوند.
روزنامه آمریکایی «اینوستور بیزینس دیلی» میگوید که از زمان آغاز اصلاح بازار به دلیل شیوع بیماری کووید ۱۹، شاخص S&P۵۰۰ فهرستی که از ۵۰۰ سهام برتر در بازار بورس سهام نیویورک و نزدک را در اختیار قرار میدهد، ۷.۶ تریلیون دلار به ارزش خود افزوده است که این افزایش ارزش تنها از ۱۹ سهام حاصل شده است.
درست است، ۱۹ سهام در S&P ۵۰۰ اندکی بیشتر از ۳.۸ تریلیون دلار به ارزش خود افزودهاند در حالی که ۴۸۱ سهام دیگر کمی کمتر از ۳.۸ تریلیون دلار کسب کردهاند. نام برخی از شرکتهای برجسته در این لیست قرار دارد که اپل، نت فلیکس، مایکروسافت، تسلا، آمازون نمونهای از آنها است. به عبارت دیگر سهامهای عرصه فناوری رشد داشتهاند.
با این اطلاعات چه باید کرد؟
اول از همه، سیگنالهایی مانند تئوری داو را باید به عنوان راهنما یا علائم راه در نظر گرفت. هرگز همه پول خود را وارد یک سهام نکنید یا همه سهمهای خود را نفروشید زیرا برخی از سیگنالها از جمله تئوری داو چنین گفتهاند.
پیش بینی میشود رشد تولید ناخالص داخلی برای سال جاری (۲۰۲۱) ۴.۲ درصد باشد. با توجه به مبلغی که در حساب های بانکی افراد انباشته شده است که برخی تخمینها این نظریه داو جونز مبالغ را تا ۲ تریلیون دلار هم پیشبینی میکنند، میتوان رشد بیش از ۴.۲ درصدی را نیز متصور شد. (به شرطی که مردم هیچ یک از معاملات سهام «گیم استاپ» را از دست ندهند).
در مورد اینکه کجا باید به دنبال سرمایهگذاری های جدید بود، باید گفت که سرمایهگذاری در سهام فناوری مناسب به نظر نمیرسد. فناوریها نسبت به دادههای تورمی بسیار حساس هستند. هفته گذشته، فروش شدید خرده فروشیها باعث نزول نزدک شد. اگر رشد ۴.۲ درصد یا بهتر داشته باشیم، وجود اندکی تورم اجتناب ناپذیر به نظر میرسد.
سرانجام با گسترش و بهبود اقتصاد و ایجاد اندکی تورم، قیمتها افزایش خواهند یافت، بنابراین به نظر میرسد سهام مواد و کالاها عملکرد خوبی خواهند داشت.
بررسی سبکهای مختلف الیوت
جناب آقای الیوت، نظریه امواج الیوت را در نیمه نخست قرن بیستم به بازار سرمایه معرفی کرد. او با بررسی قیمتها در بازار سرمایه متوجه شد نه تنها تغییرات قیمت نامنظم نیستند بلکه از یک ساختار کاملاً منظم پیروی میکند. با این کشف او توانست مکانیزمی برای پیشبینی حرکات قیمت در بازار سرمایه طراحی کند. الیوت این کار را با ابداع الگوهایی که در بازار بهصورت مرتب تکرار میشدند انجام داد.
آقای الیوت به مدد هوش خود، با بررسی نمودارهای صنایع داوجونز توانست مجموعهای از اصول و قوانینی تدوین کند که در آن زمان این قواعد کلیه حرکتهای بازار مالی آن دوران تا سال 1940 را توجیه میکرد. در آن سالها هنگامی که سرمایهگذاران بر این باور بودند که محال است شاخص داوجونز سقف سال 1929 را بشکند و اعداد فراتری را تجربه کند، الیوت بازار افزایشی و شدیدی را برای چند دهه پیشبینی کرد و امروز شاهدیم اکثر پیشبینیهای او تحقق یافته است.
هرقدر در شرایط غیرقابل پیشبینی اقتصاد مانند رکودهای اقتصادی، جنگهای بزرگ، بازسازیهای پس از جنگ و شکوفاییهای اقتصادی بیشتر تأمل میکنیم، بهتر درک میکنیم که نظریه امواج الیوت کاملاً متناسب با واقعیتهای زندگی است.
در سال ۱۹۳۹ نظریات الیوت با کمک سی جی کولینز، طی مقالاتی که در مجله فایننشال ورلد منتشر شدند، مورد توجه والاستریت قرار گرفت. طی دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ (پس از مرگ الیوت)، همیلتون بولتون کارهای او را پیش برد. در سال ۱۹۶۰ بولتون کتاب اصل امواج الیوت را نوشت. پس از مرگ الیوت، تقریباً این کار از جملهی نخستین کارهای عمدهای بود که انجام شد.
سبک پرکتر:
رابرت پرکتر دست نوشتههای الیوت را گردآوری و آنها را بازنویسی کرد و معرفی دوباره امواج الیوت مرهون زحمات ایشان است. پس از الیوت و همکارش بولتون تقریباً میتوان گفت اولین فردی که شروع به تحقیق و توسعه در مورد امواج الیوت کرد پرکتر بود. امواج الیوت همانند هر علم دیگری با گذشت زمان نیازمند توسعه بیشتر و بهروزرسانی است تا بتواند همگام با تغییرات در طول زمان پیشروی نماید.
الیوت بیشتر زمان خود را صرف مبانی و کلیات الگوها علیالخصوص امواج ایمپالس (شتابدار) کرده بود از اینرو با گذشت زمان و افزایش تعداد معامله گران، به پیچیدگیهای بازار افزوده میشد و کار با تئوری امواج الیوت سختتر مینمود. پرکتر توانست توضیحات بیشتری را به تئوری اصلی اضافه نماید از جمله توضیحات مفیدی در مورد امتداد در الگوهای ایمپالس، کانال کشی، تناوب، جنبههای ریاضی و فیبوناچی در امواج الیوت، توضیحات مختصری در مورد کارکشن (اصلاحی، تصحیحی) های استاندارد و توضیحات بسیار مختصرتری در مورد ترکیبات کامپلکس در کارکشن ها ارائه کرد.
در آن زمان امواج ایمپالس زیادی در نمودارها وجود داشت از این رو شاید بررسی کارکشن های سخت و دشوار خیلی مفید فایده نبود. اکثر توضیحات تکمیلی که پرکتر ارائه کرد، هر چند در زمان خود بسیار مفید بود اما تقریباً همهی آنها را در قالب راهنما منتشر کرد.
یک از ضعفهای بزرگ پرکتر همین امر بود چرا که عملاً راهنماها قوانین الزامآور نبودند که بتوانند در تصمیمگیری معامله گران نقش اصلی را ایفا کنند. این راهنماها اگر در چارتی بودند، الگوها به ایده آلهای پرکتر نزدیک میشدند و اگر نبودند عملاً مشکلی در الگوها و شمارشهای الیوتی ایجاد نمیشد. همچنان در بازار دو مشکل بزرگ برای معامله گران به روش الیوت وجود داشت. عدم وجود قوانین سرسختانه و محکم برای تشخیص امواج ایمپالس و عدم تبیین دقیق کارکشن ها.
نکتهای که جالب از ست بدانید رابرت فارغالتحصیل روانشناسی است و تئوری الیوت را بهوسیله نظریه سوشیونومیکس socionomics به اقتصاد، اجتماع، سیاست و … بسط داد. فراگیری تئوری موجی الیوت به دلیل پیشبینیهای حیرتآور ایشان با این روش بوده است و اکثریت تحلیل گران موجی در دنیا پیرو ایشان هستند.
از اساتید دیگری که عملاً دنبالروی پرکتر بود و توانست توسعهی بیشتری در کارکشن های کامپلکس دهد رابرت بالان بود. بالان علی رقم توسعه بیشتر کارکشن های کامپلکس همچنان نتوانست قوانین الزامآور در این مورد پیدا کند و همچنین نتوانست حلقهی مفقوده بحث درجه و چگونگی کنش این ترکیبات پیچیده با الگوهای مجاور را کشف کند. جفری کندی نیز مطالب مفید بیشتری را نتواست به الیوت اضافه کند و بیشتر سعی کرد به کاربردهای عملی الیوت در بازار بپردازد. وین گورمن و کنستانس براون و بیشتر اساتید دیگر بیشتر دنبالهروی رابرت بودهاند.
سبک گلن نیلی:
گلن نیلی آخرین استاد نام آشنا و نابغهی نظریه داو جونز دنیای الیوت در سال 1980 شروع به تحقیق بیشتر کرد. این تحقیقات بهمنظور روشن کردن دقیق و فنی الگوهای ایمپالس و کارکشن های استاندارد و غیر استاندارد و تفاوتهای ریزبینانه آنها انجام شد. درنهایت این تحقیقات در سال 1987 تکمیل شد و در قالب کتاب Mastering Elliott Wave Analysis این کتاب با نام استادی در تئوری موجی الیوت ترجمه ناصر دادگستر منشتر شده
گلن نیلی در طول این سالها توانست اکثر ضعفهای روشهای قبلی را مرتفع نماید و انقلابی عظیم در تئوری موجی الیوت بنا نهاد. سبک حاضر با هدف ایجاد یک ترقی چشمگیر در قابلیت بقای تئوری موجی الیوت نوشته شده و این هدف را با مطرح کردن یک رویکرد عملی و کاربردی پیرامون تحلیل بازارها انجام میدهد. این رویکرد ابتکاری که با تحلیل موجی الیوت به سبک نیلی شناخته میشود و به نئوویو شهرت دارد. حین مطالعه این سبک، به سرعت در خواهید یافت که شبیه هیچ سبک دیگری در حوزهی تحلیل بازارها نیست. آنچه در این سبک معرفی شده، اولین رویکرد گامبهگام درباره تئوری موجی الیوت است که تاکنون به رشتهی تحریر در آمده است. هیچ جنبهای از این تئوری نمانده که شما بخواهید در آن تعمق و تحقیق کنید. تمام جزئیات کاملاً شرح داده شده است بهطوری که هر جملهای وقف چیزی شده است.
گلن نیلی در طول 37 سال گذشته توانست با پیشبینیهای بینظیر خود توانایی سبک نئوویو را به اثبات برساند. آخرین پیشبینی او کاهش قیمت طلای جهانی از محدودهی 1900 دلار به محدودهی 1000 دلار است که در مخیلهی بهترین تحلیل گران جهان نمیگنجید و خیلیها 5 سال قبل او را در نشریات خود دیوانه نامیدند.
به تفاوتهای عمدهی سبک نیلی با سایر سبکهای الیوتی میتوان بهصورت خلاصه اشاره کرد:
- تعاریف مبهم تک موج در نمودارهای میلهای (یا کندل استیکی) را با ابداع دیتای خطی با عنوان کش دیتا مرتفع کرد.
●تدوین قوانین اضافهای در مورد امواج ایمپالس (شتابدار) برای پایان دادن به اما و اگرهای موجود در راهنماها.
●تدوین قوانین ساختاری بهمنظور مرتبط ساختن هر الگو با الگوی مجاورش.
●تدوین قوانین دقیق و کاملاً کاربردی درجه بهمنظور ترکیب الگوها.
●تشریح بسیار کامل تمام کارکشن های استاندارد با ابداع قوانین منحصر به فرد.
●تشریح بسیار کامل کارکشن های کامپلکس و نحوهی کنش آنها با باقی الگوهای بازار با ابداع قوانین روانشناسی.
●ابداع قوانین منطق در بازار و کشیدن خط بطلان بر دیدگاه صرفاً ریاضی وار در بازار.
در مورد گلن نیلی و ویژگیهای این سبک منحصر به فرد ساعتها میتوان صحبت کرد. بزرگترین نقص این سیستم، زمانبر بودن یادگیری آن است که نیلی بارها بر آن تأکید داشته است و نمیتوان در اندک زمان یکی دو ماهه به فراگیری آن پرداخت.
سبک ماینر:
سبک ماینر یک سبک معاملاتی است نه تحلیلی، بنابراین ماینر یک سبک تحلیلی مخصوص به خود استفاده نمیکند (قیمت، الگو، زمان) بلکه با ترکیب بهینه از ابزارهای موجود که شاید برگرفته از اطلاعات و سبک تحلیلی دیگران باشد استفاده میکند.
برای داشتن یک معامله موفق هنر استفاده از الیوت فقط در جهت یک ورود و خروج موفق در معاملهگری، استفاده بیشتر از ابعاد مختلف بازار بهجز قیمت از بارزترین ویژگیهای سبک ماینر است.
بیشترین تمرکز ایشان برداشتن یک موقعیت معاملاتی ایده آل با بیشترین احتمال موفقیت از ورود تا خروج. او از هر دیدگاه جدیدی در جهت ارتقا این شرایط استفاده میکند. به عقیده ماینر استفاده از الیوت تا زمانی که به ایجاد یک شرایط معاملاتی ایده آل کمک کند میتواند کارساز باشد. ظرافت خاص در نوع ورود و خروج بازار از ویژگیهای سبک معاملاتی ماینر است.
سبک ایان کوپسی:
اصول موجی الیوت بهطور گستردهای توسط معامله گران جهت پیشبینی چرخههای بازارها مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما ایان کوپسی یک اشتباه اساسی را در شیوۀ توسعۀ ساختارهایی که رفتار قیمت را تعریف میکند کشف نمود. او در کتاب خود با نام harmonic Elliott wave چگونگی تعدیل در ساختار امواج انگیزشی الیوت را توضیح میدهد و نشان میدهد چه چیزی در اصول موجی اشتباه است و با تعیین ساختارهای تعدیلیها اجازه میدهد تا پیشبینی معاملاتی دقیقتری داشته باشیم. ایان کوپسی بیان میدارد روشی که به این کشف منجر شده، نسبتهای ریاضی مشترکی هستند که بخشهای مختلف ساختار موجی را به هم پیوند میدهند. وی نمونههای عملی باارزشی برای توضیح یافتههای خود ارائه کرده است. «ایان کوپسی» نشان میدهد که امواج درواقع چگونه توسعه مییابند و تصورات غلطی که الیوتیسین ها برای سالها ترویج نمودهاند را رد میکند. وی از روشهای خود با این دلیل که امواج باید دارای نسبتهای مشترک متداول باشند دفاع میکند و کمک میکند تا خواننده نسخۀ تعدیلشده اصول موجی را با درک و دقت بیشتری به کار ببرد.
ایان کوپسی عقیده دارد که یک اشتباه اساسی در اصول موجی محبوب الیوت وجود دارد و بیان میدارد روش تعدیلیاش بهوسیلۀ آزمونوخطا این اشتباهات را رفع نموده است تا تحلیل دقیقتری ارائه شود. هماهنگی در امواج الیوت باید توسط افرادی موردمطالعه قرار بگیرد که به اصول موجی الیوت ایماندارند و در آن به سطح مهارت یا استادی رسیدهاند.
آشنایی با تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی
برای خرید و فروش سهام و ورود به بازارهای معاملاتی لازم است با دو مفهوم تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) و تحلیل بنیادی(Fundamental Analysis) آشنا باشید هرکدام از آنها باعث افزایش شناخت ما از وضعیت بازارها خواهد شد.
این دو تحلیل از زاویه و دیدگاهی متفاوت به بررسی وضعیت بازارها میپردازند؛ بنابراین ترکیب آنها به همراه در نظر گرفتن روانشناسی معاملات، میتواند ما را در این مسیر دشوار کمک کند و بهصورت مؤثر ما را در شناخت و تسلط بر بازار پیش ببرد.
برای خیلیها این سوال مطرح میشود که تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی دارد؟ پیش از هر چیز لازم است بدانید تحلیل تکنیکال یا تحلیل فنی(Technical Analysis) حدود ۳۰۰ سال عمر دارد.
شاید بتوان گفت که نخستین استفاده مستقیم اقتصادی مشهور از تحلیل تکنیکال را چارلز داو انجام داده است.
(چارلز داو متولد سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ در ایالاتمتحده بوده و شاخص صنعتی داو جونز و والاستریت ژورنال توسط وی به ثبت رسیده است.) گفتارها و دیدگاههای داو در مورد رفتار بازار و مباحث روند به نظریه داو شهرت یافته است.
قیمت تنها چیزی است نظریه داو جونز که باید مورد تحلیل قرار گیرد، چراکه تمام عوامل عرضه و تقاضا بر روی قیمت اثرات خود را گذاشته است
نظریه داو چه میگوید؟
قیمت همهچیز است! در واقع قیمت تنها چیزی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد، چراکه تمام عوامل عرضه و تقاضا بر روی قیمت اثرات خود را گذاشته است.
بازار دارای روندهای مشخصی است براساس نظریه داو بازار از روندهای صعودی و نزولی مشخصی تبعیت میکند؛ در واقع روند صعودی پیوسته افزایش یافته و قلهها را میسازد و روندهای نزولی درههای قیمتی را تشکیل میدهد.
داو معتقد بود که قانون سوم نیوتن(همان قانون عمل و عکسالعمل) در بازارهای مالی نیز کار میکند؛ به این معنی که پشت هر صعود(عمل) نزولی (عکسالعمل) نهفته است.
در ادامه به بررسی تعاریف دیگری از تحلیل تکنیکال میپردازیم:
تحلیل تکنیکال روشی است برای پیشبینی قیمت اوراق، کالا و سایر عوامل قیمتپذیر بر پایهی الگوی تغییرات قیمت، حجم و بدون در نظر گرفتن عوامل بنیادین بازار
تحلیل تکنیکال، تحلیلی است که براساس بررسی حرکات قیمت در گذشته، به بررسی و پیشبینی آینده میپردازد.
تحلیل تکنیکال، تحلیلی است بر پایه رفتارهای بازار بهواسطهی بررسی نمودار قیمت، حجم معاملات، شکلگیری الگوها و سایر شاخصهای تکنیکال
علم تحلیل تکنیکال در حالت کلی به دو دسته زیر تقسیم میشود:
تحلیل تکنیکال ذهنی Subjective Technical Analysis
در این نوع تحلیل مفاهیم براساس یکسری مشاهدات است که پس از مشاهده، هر فردی برداشت خود را از آن الگو خواهد داشت یعنی اگر فردی یک الگو را در نموداری ببیند، ممکن است فرد دیگر آن الگو را بنا به دلایلی شناسایی نکند و بهعبارتدیگر برداشتها متفاوت خواهند بود، مثلا در الگوهای کلاسیک این نکته وجود دارد.
تحلیل تکنیکال عینی Objective Technical Analysis
در این نوع تحلیل همانطور که از نامش پیداست، مفاهیم براساس محاسبات است و بنابراین وقتی گفته میشود که قیمت بالای پارامتر معینی قرارگرفته است، تا حدودی این حرف دقیق است و تفسیر همه تحلیلگران از این گزاره یکسان است.
با توجه به این تعاریف، تعریفی که از تحلیل تکنیکال میتوان داشت به این صورت است:
تحلیل تکنیکال در واقع یک هنر است که به شما این امکان را میدهد تا با استفاده از روشها و تکنیکهایی که شامل یکسری ابزار، نمودار، اندیکاتور و… است، بهپیشبینی قیمتها بپردازید و مهمتر از آن این است که در این نوع تحلیل به این مرحله میرسید که اگر این اتفاقی برای سهم یا شاخصی رخ بدهد، انتظار بازار برای آن سهم یا شاخص چه خواهد بود.
نکتهای که اینجا مطرح میشود این است که تحلیل تکنیکال و تحلیل نموداری نهتنها در بازارهای مالی همچون بازار سرمایه به کار میرود، بلکه در سایر بازارها از جمله بازار مسکن، بازار ارز و بازارهای کالایی همچون فلزات رنگی و محصولات کشاورزی و… نیز استفاده میشود؛ بنابراین شما با تحلیل تکنیکال میتوانید تنها با تکیهبر دانش تکنیکی و نموداری خود و بدون توجه به اخبار، شایعات و عوامل بنیادی به بررسی رفتار بازار و خریدوفروش در آن بپردازید.
یادآوری میشود که براساس آموزههای تحلیل تکنیکال همه اطلاعات مهم بازار در قیمتها و حجم معاملات منعکس شده است.
درک عرضه و تقاضا
درک عرضه و تقاضا و تغییرات قیمتی ناشی از آن بسیار آسان است؛ اما آنچه دشوار است، فهم آن چیزی است که به تغییرات عرضه و تقاضا در بازار سهام میانجامد و سبب میشود برخی خواهان یا خریدار سهم خاصی شوند و برخی دیگر، رویگردان یا فروشنده آن باشند.
برای تشریح این رفتار، نظریههای مختلفی شکلگرفته است؛ اما یک نظریه اصلی دراینباره آن است که تغییرات قیمت یک سهم بازتابدهنده دیدگاه شخصی سرمایهگذاران نسبت به ارزش شرکت ناشر آن است.
از این دیدگاه، قیمت یک سهم به لزوم و همواره با ارزش واقعی یا ذاتی آن برابر نیست در این راستا تحلیل بازارهای مالی، اغلب به دو دسته تحلیلهای بنیادی و تکنیکی منجر میشود.
هر دو نوع تحلیلها، رویکردهای متفاوتی برای تصمیمگیری در زمینه تجارب یا سرمایهگذاری در بازارهای مالی دارد استفاده از تحلیلهای بنیادی و تکنیکی میتواند در تصمیمگیری خرید یا فروش سهام نقشی راهبردی ایفا کند.
بدین منظور، بهکارگیری تحلیل بنیادی در یافتن ارزش ذاتی یک سهم و تحلیل تکنیکی در یافتن زمان مناسب برای خرید یا فروش آن نقشی مؤثر دارد؛ بنابراین، همواره این امکان وجود دارد که حتی در یک بازار کارآمد، بتوان با استفاده از تحلیلهای بنیادی و تکنیکی، ارزش واقعی یا ذاتی یک سهم را شناسایی و سپس در سنجش با قیمت بازاری آن، نسبت به خرید یا فروش سهام مزبور اقدام کرد.
تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکی سهام، مطالعه و بررسی قیمت سهام است در این تحلیل فقط از نمودار قیمتها، حجم معاملات و مقادیر محاسبه شده از قیمتها استفاده میشود و محتوای اطلاعات فقط قیمت و حجم معاملات است.
تجزیهوتحلیل تکنیکی بههیچوجه به بررسی نقاط ضعف یا قوت ساختار شرکت یا صنعت نمیپردازد؛ بلکه هدفش بررسی رفتار سرمایهگذار و روند تغییرات قیمت است. بهعبارتیدیگر، تحلیل تکنیکی، مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و باهدف پیشبینی آینده روند قیمتها است.
سه محور اصلی در مباحث تحلیل تکنیکال به شرح زیر است:
همهچیز در قیمت لحاظ شده است
قیمتها براساس روندها حرکت میکنند
تاریخ تکرار میشود
دو سوال مهم در تکنیکال
یک تحلیلگر تکنیکال بر این باور است که هر چیزی که بتواند در قیمتها تأثیرگذار باشد، در قیمت یک سهم لحاظ شده است از طرفی، همه این تحلیلگران بر این باورند که تغییرات قیمت تابعی از عرضه و تقاضاست.
به این صورت که چنانچه تقاضا بیش از عرضه باشد، آنگاه قیمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پیش بگیرد، قیمت کاهش خواهد یافت.
دومین اصل تحلیل تکنیکال این است که حرکات قیمت تصادفی نیست و معمولاً این حرکات در روندها اتفاق میافتد. سومین اصل تحلیل تکنیکال از دو سؤال مهم تشکیلشده؛ اول اینکه «قیمت فعلی چیست؟»، دوم اینکه «تاریخچه حرکات قیمت چگونه است؟»
تحلیل بنیادی
بررسی علمی درباره عوامل اساسی تعیین کننده ارزش سهام را تجزیهوتحلیل بنیادی مینامند.
در این نوع تحلیل از اطلاعات وسیعی مانند اطلاعات درون شرکت، نسبتهای مالی، میزان استفاده از ظرفیت، طرحهای توسعه، دریافتیهای احتمالی شرکت بابت مابهالتفاوت، سوبسیدها و… استفاده میشود.
نخستین مسئلهای که هر سرمایهگذار در تحلیل بنیادی باید حل کند، انتخاب صنعت است اگر در بحران اقتصادی باشیم و میزان بیکاری نیز زیاد باشد و تمام سعی مردم تنها پرداخت بدهیهایشان باشد، احتمالاً صنایعی از قبیل صنایع غذایی، نفت و خردهفروشی مورد توجه قرار میگیرد و هرگاه که اوضاع اقتصادی کشور رونق داشته و نرخ بیکاری کاهش یابد، صنایعی نظیر فناوری که بر اوضاع کشور تأثیرگذار هستند، برای سرمایهگذاری بررسی میشوند.
تحلیلگر بنیادی به بررسی داراییها، بدهیها، فروش، ساختار بدهی، درآمد، محصول، سهم بازار، ارزیابی مدیریت بنگاه و مقایسه آن با سایر شرکتهای مشابه میپردازد.
پس از انتخاب نوع صنعت، باید شرکتهایی را برای سرمایهگذاری انتخاب کرد که نسبت به رقبایشان سودآوری بیشتری دارند، البته روشهای دیگری مانند مدلهای اقتصاد سنجی مالی، مدلهای دینامیکی با محوریت شبکههای عصبی و نظریه شواب، مدلهای نظری سقوط بازار سهام(نظریه رویدادهای ناگهانی) شاخصهای پیشرو، روشهای پیشبینی نقاط برگشت، مدلهای نوسان، تحلیل روانشناسی بازار، تحلیل زیرساختهای بازار بهطور کامل در دو طبقه قرار نگرفتهاند و از جهتهایی شبیه به تحلیل بنیادی و از نظرهایی در گستره روشهای تکنیکی قرار میگیرند.
هر یک از تحلیلهای تکنیکی و بنیادی نقاط ضعف و قوت بسیاری دارند، بهطوریکه میتوان گفت هیچیک از آنها بهتنهایی کاربرد ندارند، بلکه مکمل یکدیگر هستند. سرمایهگذاران عموماً در تصمیمگیریهای کوتاهمدت و بلندمدت هر دو مورد را با هم تلفیق میکنند تا بتوانند به تصمیماتی بهینه دست یابند.
داستان چارلز داو پدر تحلیل تکنیکال
امروزه بازار فارکس با گردش روزانه بیش از ۵ تریلیون دلار جزء یکی از مشهورترین بازارهای بزرگ جهانی بشمار می رود. برای فعالیت در این عرصه نیاز به دانش خاصی است که آن را علم تحلیل تکنیکال می نامند. ریشه این علم متعلق به صدها سال پیش است و براساس برخی منابع تاریخی به نظر می رسد دانش تحلیل تکنیکال برای اولین بار در ژاپن در قرن 18 ظاهر شد.که یک تاجر برنج با نام Homma Munehisa بنیانگذار نسخه ژاپنی تحلیل تکنیکال براساس نمودارهای شمعی می باشد ابزار بسیار محبوبی که امروزه معامله گران زیادی از آن استفاده می کنند.
اما بعدها در قرن 19 تحلیل تکنیکال در آمریکا شهرت یافت. “چارلز داو” شخصی بود که در این زمینه شروع به فعالیت کرد و امروزه او را با نام پدر علم تحلیل تکنیکال نوین می شناسند.
چارلز داو در سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ، ایالات متحده به دنیا آمد. پدر وی کشاورز بود و هنگامی که چارلز ۶ سال بیشتر نداشت از دنیا رفت. چارلز جوان بدون اینکه آموزش بالایی دیده باشد زمانی که فقط ۲۱ سال داشت در شهر ماساچوست به عنوان یک خبرنگار برای روزنامه «اسپرینگ فیلد» کار میکرد. بعدها طی رویدادهایی در روزنامه دیگری با نام “کی یرنان” با “ادوارد دیویس جونز” همکار شد و ایندو پس از مدتی خبرگزاری خودشان را تاسیس کردند و نام آنرا “داو، جونز و شرکا” گذاشتند.
شریک بعدی آنها “چارلز برگ استرسر” یک شخص ماهر در انجام مصاحبه و دریافت گزارشات بود. آنها شروع به انتشار خبرنامهای از اخبار مالی نمودند و در مدت کوتاهی اشتراک خبرنامهشان به بیش از هزار عضو رسید و به عنوان یکی از منابع خبری برای سرمایهگذاران مطرح شدند. با این وجود هنوز مهمترین کارهای آنها در راه بود و شرکا توانستند در چند سال بعد روزنامه «وال استریت ژورنال» را به صورت عمومی درآورند و شاخصهای مختلف داوجونز را برای سنجش عملکرد سهام شرکتها معرفی نمایند.
از «داو» گرچه هیچ کتابی در زمینه تحلیل تکنیکال منتشر نشد، اما او بود که درها را به روی تحلیل تکنیکال باز کرد؛ او با ثبت متوسط بالا و پایین قیمتهای روزانه، هفتگی و ماهانه به مرتبط کردن الگوهای آنها با جریانات بازار پرداخت. سپس شروع به نوشتن مقالاتی در نشریه «وال استریت ژورنال» نمود و همیشه پس از رویدادها، شرح داد که چگونه الگوهای خاصی در بازار به وقوع پیوسته است.
سری مقالاتی که در روزنامه «وال استریت ژورنال» توسط «چارلز داو» منتشر شد براساس سه فرضیه مشهور بود که به نام «نظریه داو» شهرت دارد که در ادامه بررسی میکنیم.
سه اصل «نظریه داو»
۱ – بازار همهچیز را منعکس میکند (همهچیز در قیمت لحاظ شده است)
۲ – قیمتها براساس روندها حرکت میکنند ( تغییرات قیمت تصادفی نیست)
۳ – تاریخ تکرار میشود (واکنشی تکراری به محرکهای مشابه در بازار نشان داده میشوند)
در ادامه قصد داریم نظریه فوق را مورد بررسی دقیقتری قرار دهیم
۱ – بازار همهچیز را منعکس میکند و همهچیز در قیمت لحاظ میشود
در صورتی که افراد این اصل را به درستی و کاملا درک نکرده باشند، شاید یادگیری تحلیل تکنیکال برای آنها امری بیهوده باشد چون تحلیلگران تکنیکال این اصل را مهمترین باور خود میدانند. یک تحلیلگر تکنیکال اعتقاد راسخ دارد فاکتورهای بنیادی، سیاسی، جغرافیایی و همه موارد و اتفاقات دیگر در قیمت یک سهم اثر خود را میگذارد و نیازی به بررسی این موارد نیست و فقط باید به تحلیل نمودار قیمت پرداخت. پس تنها کاری که باقی میماند بررسی حرکات قیمت است که تحلیل تکنیکال دلیل آنرا عرضه و تقاضا میداند. قیمت نیز تابعی از عرضه و تقاضاست و چنانچه تقاضا از عرضه پیشی بگیرد قیمت سهام افزایش و در صورتی که میزان عرضه بیش از تقاضا باشد، قیمت سهام کاهش مییابد.
این رابطه اساس تمام پیشبینیها در بورس است و برداشت تحلیلگران تکنیکال از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی رشد داشته پس میزان تقاضا افزایش یافته و هیچ نیازی به بررسی دلایل بنیادی و غیره نیست چون دلایل بنیادی تاثیر خود را گذاشتهاند و اگرهم قیمت ریزش کند، دلایل بنیادی اثر خود را از دست دادهاند. تقریبا همه تحلیلگران تکنیکال اعتقاد دارند عامل تغییر دهنده جهت عرضه و تقاضا، در واقع برآیند تحولات بنیادی و اقتصادی است و همین نیروست که قیمتها را جابهجا میکند و نمودارها به تنهایی عامل رشد یا افت قیمتها نیستند.
بنابراین براساس این اصل یافتن دلیل تغییر جهت قیمت برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست و البته نظریه داو جونز در بسیاری از مواقع نیز در آغاز یک حرکت ناگهانی قیمت، هیچکس به طور قطع و با اطمینان دلیل این تغییر جهت را نمیداند. تحلیلگر تکنیکال از این سوال که دلیل اصلی تغییر قیمت چیست به راحتی صرفنظر میکند چون فقط قیمت و حجم برای او مهم است و روی نمودار و الگوهای قیمت تمرکز دارد چون میداند با استفاده از الگوها میتواند روندها را شناسایی کرده و ثبات آنها را بسنجد.
لازم نیست یک تحلیلگر تکنیکال از بازار بسیار باهوشتر باشد و یا اینکه بتواند پیشبینیهای حیرتانگیزی از آینده ارائه نماید. بلکه با وجود ابزارهای متنوعی که برای بررسی و تحلیل نمودارها وجود دارد، تحلیلگر تکنیکال زمان خرید و فروش سهم را براساس تحلیل خود تشخیص داده و عمل متناسب با آنرا انجام میدهد.
۲ – قیمتها دارای روند هستند و تغییرات قیمت تصادفی نیست
تحلیلگران تکنیکال باور دارند قیمتها براساس روندها حرکت میکنند به معنی اینکه بعد از شکلگیری یک روند، قیمت تمایل دارد در همان جهت و روند قبلی به حرکت ادامه دهد تا زمانی که روند مخالف آن شکل بگیرد. این فرضیه را میتواند بیان دیگری از «قانون اول نیوتن» درباره حرکت دانست و میتوان آنرا به این صورت نیز گفت که قیمتها تا زمانی که عواملی بازدارنده آنها را از روند خود منحرف نکردهاند، تمایل دارند به روند فعلی خود ادامه دهند.
تشخیص روند توسط ابزارهایی که در نرم افزارهای تحلیل تکنیکال در دسترس است انجام میگیرد و تحلیلگر تکنیکال تلاش میکند پیش از اینکه قیمتهای آتی، روند آینده را مشخص کنند، روند را تشخیص داده و عمل مطابق با آنرا انجام دهد تا بتوانند از بازار سود کسب کنند. بیشتر استراتژیهای تحلیل تکنیکال براساس همین فرضیه که قیمتها تمایل نظریه داو جونز به ماندن در روندها دارند بناشده است.
۳ – تاریخ تکرار میشود
اصل مهم دیگری که در تحلیل تکنیکال وجود دارد این است که تاریخ (در قالب حرکات قیمت) تمایل دارد تکرار شود. تحلیل تکنیکال برای بررسی حرکات قیمت در بازار و درک روندها از نمودارها و الگوهای قیمت استفاده میکند. با وجودیکه از این نمودارها و برخی از الگوها بیش از ۱۰۰ سال است که استفاده میشود، تحلیلگران تکنیکال هنوز اعتقاد به مناسب بودن آنها دارند چون الگوهایی تکراری را در تحرکات قیمت نشان میدهند.
ذات تکرار شدن قیمتها به روانشناسی بازار نسبت داده شده است، به عبارت دیگر فعالان بازار گرایش دارند واکنشی تکراری به محرکهای مشابه در بازار نشان دهند و قسمت زیادی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه بازار، شبیه روانشناسی و بررسی رفتار انسانهاست.
خاطر نشان میسازیم که «چارلز داو» را نمیتوان تنها عامل ترویج تحلیل تکنیکال دانست و افراد دیگری مانند ویلیام پی.همیلتون، رابرت رئا، ادسون گولد و جان مگی در ترویج علم تحلیل تکنیکال نقش به سزایی داشتند.