گزینه های باینری در افغانستان

انواع استراتژی

استراتژی یعنی کاری که دیگران انجام می‌دهند را با منابع کمتر انجام دهیم و کارهایی را انجام دهیم که هیچ‌ کس غیر از ما آن را انجام نمی دهد. (مایکل پورتر)

بررسی تاثیر استفاده از انواع استراتژی¬های بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی بر جلب انواع استراتژی اعتماد مشتریان شورایی

هدف از پژوهش حاضر، بررسي تاثير استفاده از انواع استراتژی‌های بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی بر جلب اعتماد مشتریان می‌باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کاربران ایرانی عضو سایتهای شبکههای اجتماعی است که تحت تاثیر تبلیغات شرکتها قرار میگیرند. حجم نمونه آماری نیز با روش نمونهگیری گلوله برفی 446 نفر است. روش پژوهش، توصیفی پیمایشی بوده و ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه می‌باشد. برای آزمون فرضیههای پژوهش از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) و نرم افزار SmartPLS 3 استفاده شده است. نتایج بدست آمده نشان می‌دهد که هر چهار متغیر، استراتژی‌های بازاریابی مبادله‌ای، رابطه‌ای، پایگاه داده و مبتنی بر دانش در شبکه‌های اجتماعی تاثیر معنی‌داری بر جلب اعتماد مشتریان دارند.

The aim of this study is to investigate the effect of using variety of marketing strategies in social networks to build customers’ trust. Marketing through social networks has made appropriate opportunities for companies to attract more customers. Building customers' trust and attracting the customers can be mentioned as marketing challenges on these networks. So, in order to create competitive advantages, companies need to use appropriate strategies of building trust. The population of this study consists of all Iranian users of social networking sites that affected by companies advertisements. Also the sample size by using snowball sampling method is 446. The research method is descriptive survey research and data collection tool is questionnaire. To test hypotheses the partial least squares (PLS) technique and SmartPLS 3 software has been used. The results show that all four variables include: transactional, relationship, database and knowledge-based marketing strategies in social networks have a significant impact to build customers’ trust. Indeed, transactional strategy has negative impact on trust so the relation between this variable and dependent variable is reverse. knowledge-based marketing strategy has the most positive impact on customers’ trust.

انواع استراتژی قیمت گذاری برای فروش بیشتر

قیمت گذاری یکی از عناصر اصلی آمیخته بازاریابی و یکی از دشوارترین عناصری است که می توان برای آن برنامه انواع استراتژی ای ارائه کرد. هدف ما در این مقاله این است که تا آن جا که ممکن است نگاهی کلی از مفاهیم قیمت گذاری و روشی جهت تدوین یک برنامه قیمت گذاری در اختیارتان قرار دهیم.

هنگامی که شِمای کلی برنامه قیمت گذاری خود را آغاز می کنید، مشکلات و فرصت هایتان را بررسی نمایید و استراتژی ها و اهداف ارتباطی را جهت سمت و سو دادن به قیمت گذاری هدفمند کنید. روش پیشنهادی ما، چارچوبی مطمئن برای تصمیم های قیمت گذاری شما در اختیارتان قرار می دهد، اما این چارچوب نتیجه های به دست آمده را تضمین نمی کند؛ شما به درجه ای از عقل سلیم نیز احتیاج دارید.

جایگاه سازی برند در ذهن یکی از مهمترین مسائلی است که شما باید بتوانید برای بازاریابی و برندینگ خویش و برای ارتباط گیری با مخاطبان بازارهدف انجام نمایید. در سری مقاله های زیر سعی کرده ام این داستان را با زبانی ساده و بدون پیچیدگی برایتان مطرح نمایم.این موارد را همیشه در دوره های خویش بیان می نمایم.

ملاحظات قیمت گذاری

نقطه سربه سر

به استثنای روش قیمت گذاری زیان- رهبر (loss-leader Pricing) که برای افزایش فروش از آن استفاده می شود، نقطه ای وجود دارد که منطقی نیست، قیمت محصول خود را از آن حد پایین تر بیاورید؛ این نقطه به نقطه سر به سر معروف است. روشن است درآمدی که از یک محصول به دست می آورید باید دست کم با آن مقدار که برای محصول مورد نظر هزینه کرده اید، برابر باشد؛ در غیر این صورت ضرر می کنید.

حساسیت قیمت

تأثیر قیمت بر حجم فروش، نتيجه تغییر در تقاضای مصرف کننده است که خود توسط اشتیاق یا ظرفیت بازار در مورد پرداخت آن قیمت برای آن محصول تعیین می شود. از این مفهوم با نام "حساسیت قیمت" یاد می شود و تحت تأثیر دو عامل اصلی می باشد: نگرش ها و ترجیح های خصوصیتی از جانب مصرف کننده و وضعیت جایگزین ها. به میزان حساسیت تقاضای مصرف کننده نسبت به تغییرات قیمتی، کشش پذیری قیمت گفته می شود.

چرخه حیات محصول

مرحله محصول شما در چرخه حیات محصول تأثیری مهم بر ساختار قیمت گذاری در صنعتی و کاربردهای بسیاری برای تصمیم های قیمت گذاری تان دارد. همانگونه که در جدول زیر نشان داده شده، در هر مرحله، یک استراتژی قیمت بالا یا پایین می تواند برای اهداف مختلف مناسب باشد.

19

شما این موارد را می آموزید که بتوانید بهتر بفروشید. پس در نتیجه در مقاله ای که با نگاه به رفتار مصرف کننده و فاکتورهای انگیزشی ان برای شما نوشته ام می توانید بیاموزید که با بکارگیری تکنیک های بازاریابی عصبی بهتر و راحت تر محصول خود را بفروشید.

تمایز محصول

صنایعی که محصولات از جهت ویژگی ها به طور مشخص متمایز نیستند، قیمت گذاری و خدمات به تنها نقاط واقعی تمایز تبدیل می شوند. در برخی موارد و به ویژه در بازارهای در حال رشد، قیمت گذاری می تواند به حفظ تمایز یک برند کمک شایانی کند. این تلاش به طور معمول، به یک استراتژی قیمت بالاتر نیاز دارد تا برای سرمایه گذاری در بهبود محصول و تحقیق و توسعه، درآمد ایجاد نماید؛ قیمت بالاتر بر تصویر کیفی از محصول دلالت می کند و متناسب با محصول متمایز شده می باشد.

مزایده رقابتی

برای برخی صنایع مشخص، فرآیند مزایده امری عادی یا حتی ضروری می باشد. صنایع وابسته به ساخت و ساز بر شیوه قیمت گذاری پروژه به پروژه متکی هستند. در این روش، قیمت ها بر اساس براوردی از مواد اولیه مورد نیاز (اغلب با هزینه ای به علاوه یک سود افزوده استاندارد)، به اضافه ساعات کاری با نرخ کار متناسب و خدمات اضافی (مثل فرستادن) محاسبه می شوند. بخشی از فرآیند تعیین قیمت، شامل مشخص کردن روش مناسب یا بهترین روش تکمیل کار می باشد.

اهداف کسب و کار

همچنین باید آنچه را که می خواهید در سایر بخش های کسب و کارتان به انجام رسانید، در نظر بگیرید. این اهداف که شامل اهداف فروش و سودآوری می باشند، می توانند توسط یک روش قیمت گذاری مناسب تقویت شده یا توسط روشی نامناسب تضعیف گردند.

تعیین نیازهای قیمت گذاری

آخرین کاری که باید پیش از تصمیم گیری در مورد روش مناسب قیمت گذاری انجام دهید، بررسی مشکلات و فرصت ها، اهداف بازاریابی، استراتژی های جایگاه یابی بازاریابی و اهداف ارتباطی در راستای تمرکز کلی و مفاهیم قیمت گذاری می باشد. سپس پیرامون ملاحظات مورد بحث در این مقاله و معنایشان در رابطه با محصول خود بیندیشید. از مشکلات و فرصت ها، اهداف بازاریابی و استراتژی ها فهرستی تهیه نمایید و تمامی بخش هایی را که روش قیمت گذاری شما باید تحت تأثیر خود قرار دهد و چگونگی این تاثیر را به دقت شرح دهید.

در انتها با توجه به اینکه این مقاله را تا انتها خواندید و دانش بیشتری در مورد استراتژی های قیمت گذاری به دست اوردید حتما می خواهید طرح قیمت گذاری خویش را توسعه دهید.

استراتژی چیست و آشنایی با انواع استراتژی در کسب و کارها

تحقیقات روی بیش از 400 شرکت نشان می دهد که بیش از نیمی از این شرکت ها تعریف مشترکی از معنی استراتژی ندارند.

کلمه استراتژی آنقدر مظلوم واقع شده است که با عباراتی اهداف و یا ضرورت شناخته می شود و بسیاری از مدیران واقعا نمی دانند استراتژی واقعا به چه معناست؟

استراتژی به طور کلی به معنای هدف نیست! هدف چیزی است که شما برای رسیدن به آن تلاش می کنید. پس استراتژی چیست؟ انواع استراتژی در کسب و کارها چیست؟ در ادامه با وبسایت راستین همراه باشید تا بیشتر در مورد استراتژی صحبت کنیم.

تعریف استراتژی چیست؟

استراتژی به معنی «تخصیص هوشمندانه منابع از طریق یک سیستم، برای دستیابی به یک هدف است».

ساده تر بگوییم: استراتژی نحوه برنامه ریزی شما برای رسیدن به یک هدف است.

استراتژی اگر مناسب و درست باشد، ارزشی را به مشتریان می دهد و شرکت شما را از رقبا متمایز می کند.

یک استراتژی مناسب، ابدا استراتژی نیست که محتاطانه باشد. نخستین نکته در استراتژی این است که شما نمی ‌توانید برای همه کس، همه چیز باشید!

آیا می توانید در بین انواع استراتژی در کسب و کارها، استراتژی را پیدا کنید از سال های گذشته باقی مانده باشد و هم اکنون با تغییر نیازهای بازار، بازهم موثر باشد؟ آیا می توانید استراتژی پیدا کنید که بتواند همه مشتریان راضی نگه دارد؟

یک استراتژی خوب، استراتژی نیست که برای همه جذابیت داشته باشد! استراتژی ممکن است تیم اجرایی را خسته و کلافه نکند، چون دارای بینش جدیدی است. اما برای پیشرفت، استراتژی باید پیاده شود.

خطرناک ترین کاری که می توانیم انجام دهیم حفظ وضعیت موجود است. (باب ایگر – مدیرعامل دیزنی)

انواع استراتژی در کسب و کارها

انواع استراتژی را می توان به پنج نوع تقسیم بندی کرد.

استراتژی رقابت، استراتژی مشارکتی، استراتژی کسب و کار،استراتژی عملکردی و استراتژی عملیاتی که در پایین به طور مجزا با تعریف هر کدام از آنها آشنا خواهید شد.

1. استراتژی رقابتی

استراتژی رقابتی اولین نوع استراتژی است. در این نوع از استراتژی موقعیت های خارج از شرکت تحلیل و بررسی می شود. هدف استراتژی رقابتی، به دست آوردن مزیت رقابتی در بازار در برابر انواع استراتژی رقبا و پیشیی گرفتن از آنها است. اگر شما یک مزیت رقابتی در بازار داشته باشید، منحصر به فرد خواهید بود.

در استراتژی رقابتی، تیم باید ابتکار و خلاقیت به خرج بدهد تا در جذب مشتری موفق باشد. مدیران در این نوع از استراتژی، متعهد می شوند که با جلب رضایت مشتریان، موقعیت شرکت در بازار رقابتی را بهبود بخشیده و آن را ارتقا دهند و اقداماتی را انجام دهند که هیچ یک از رقبا نتوانند!

بنابراین یک بخش از استراتژی رقابتی، آشنایی با رقباست. هدف استراتژی رقابتی، این است که قلب مشتری را بدست بیاوریم و احساسات آنها را بر انگیزیم و در نهایت، با پیشی گرفتن از رقبا، یک مزیت رقابتی داشته باشیم.

2. استراتژی مشارکتی

در این نوع از استراتژی، شرایطی فراهم می شود که ذینفعان شرکت بتوانند با همکاری و مشارکت همدیگر، بتوانند بیزیس را رشد دهند. استراتژی مشارکتی باعث می شود که در سازمان احساس همبستگی بوجود بیاید.

در میان انواع استراتژی در کسب و کارها، استراتژی مشارکتی، تعداد زیادی از افراد شرکت می کنند، حتی آنهایی که دارای حق رای نیستند. در این حالت تعداد ایده ها بیشتر و خلاقیت بالا می رود، درصد خطاها کم می شود، اعضای سازمان برای انجام کارها انرژی و وقت می گذارند زیرا خود را موثر می بینند، سبب مهارت آموزی می شود و در نهایت یک ارتباط و همکاری عمیق میان اعضای سازمان برقرار می شود که به مرور زمان باعث پیشرفت آن سازمان می شود.

نهایتا استراتژی مشارکتی باعث بالا رفتن مشتری و حفظ آنها، نوآوری در محصولات و بوجود آمدن یک مزیت رقابتی می شود.

3. استراتژی کسب و کار

استراتژی کسب و کار، بر چگونگی تجربه مشتری از بیزینس شما تاکید دارد و به 2 موضوع اساسی می پردازد:

الف- کجا بازی کنیم:

در این مرحله سه سوال اساسی پرسیده می شود.

– مشتری هدف ما چه کسانی هستند؟

– کدام مناطق جغرافیایی را پوشش دهیم؟

– چه خدمات و یا محصولاتی را به بازار ارائه دهیم؟

ب- چگونه برنده شویم:

در این مرحله به سوالاتی مانند زیر باید پاسخ داده شود.

-چگونه در مقابل رقبا ظاهر شویم؟

– با داشتن چه قابلیت هایی، نسبت به رقبا برتر باشیم؟

– چه رویکردهای جدیدی، برای ورود به بازارهای جدید خواهیم داشت؟

مدیران ارشد وظیفه دارند استراتژی کسب و کار را ایجاد کنند. سپس اعضای تعیین کننده سازمان باید این استراتژی را برای سطوح پایین تر سازمان شفاف سازی کنند و انواع استراتژی در کسب و کارها و استراتژی های مختلف را به هم ارتباط دهند.

4. استراتژی عملیاتی

در میان انواع استراتژی در کسب و کارها، استراتژی عملیاتی برای افراد حاضر در سازمان و نحوه انجام کارها تمرکز دارد.

در استراتژی عملیاتی به این سوالات پاسخ داده می شود:

  • چه قابلیت هایی باید در سازمان تقویت شود؟
  • چه قابلیت هایی باید ایجاد شود؟
  • کدام فرآیند در شرکت نیاز به طراحی مجدد دارد؟
  • فرآیند انجام کدام کارها نیاز به بهبود دارد؟-
  • آیا افراد موردنیاز ما در سازمان مشغول به کارند؟
  • آیا افراد شاغل در سازمان ما، استعداد کافی دارند؟

معمولا معماران کسب و کار (نه رهبران!) در حوزه استراتژی عملیاتی فعالیت می کنند و برای اینکه کارها با نقص کمتری پیش برود با رهبر سازمان ارتباط برقرار می کنند.

5. استراتژی تحول

این استراتژی بر این نکته تمرکز دارد که چگونه می توانید بیزینس خود را متحول کنید. مدیران مجبورند در سازمان ها تغییراتی را به صورت سلسه انواع استراتژی انواع استراتژی مراتبی و در زمان های خاص ایجاد کنند که به آن «تحول» می گویند.

در میان انواع استراتژی در کسب و کارها، این نوع از استراتژی به تغییرات بسیار اساسی و مخرب نیاز دارد، بسیار سخت است و پیاده کردن آن دشواری های خاص خود را دارد.

برای اینکه در سازمان ها تحول ایجاد شود ابتدا باید هدف و خط مشی سازمان و سپس گام های مورد نیاز برای رسیدن به آن هدف مشخص شود و سپس نوبت عملیات اجرایی است.

تحولات متنوع هستند و مسلما هر تحولی به نسبت بزرگی اش، نیاز به ریسک، افراد فنی با تجربه و دانش بالا دارد.

هدف اصلی یک استراتژی کسب و کار

سازمان ها برای اینکه بتوانند در بازار پر رقابت باقی بمانند باید به اهداف خود برسند و رسیدن به اهداف نیازمند داشتن استراتژی است.

هدف اصلی استراتژی در کسب و کارها این است که بازدهی را افزایش دهد و پیشرفت سازمان را تضمین کند. مهمتر از همه، تعیین می کند که چه تغییراتی باید انجام دهید تا عملکرد سازمان بهبود پیدا کند.

در پایین به مزیت هایی اشاره می کنیم که ضرورت و اهمیت داشتن استراتژی را در کسب و کارها نشان می دهد.

چشم انداز ایجاد می کند

هدف اصلی استراتژی کسب و کار بوجود آوردن چشم اندازی روشن است. اعضای یک سازمان باید تصویر روشنی از اهداف و مسیر یک سازمان داشته باشند تا مسئولیت های خود را به درستی انجام دهند.

داشتن استراتژی های کسب و کار و چشم انداز، به اعضا کمک می کند تا به اهداف وفادار بمانند و روی آن متمرکز شوند.

بیشتر بخوانید: قانون ۱۰ برابر چیست؟

روندهای بازار را شناسایی می کند

استراتژی در کسب و کارها، به سازمان ها اجازه می دهد تا تغییرات بازار را تحلیل کنند، تاکتیک های جدید و بی رقیب کشف کنند، رفتار مصرف کننده و مشتری را بشناسند و.. تا بتوانند تغییرات مثبتی ایجاد کنند.

خلاصه بگوییم شناسایی روند بازار به رهبران کسب و کار کمک می کند تا تصمیمات مهمی برای آینده بگیرند.

مزیت رقابتی را فراهم می کند

سازمان ها با توسعه استراتژی مناسب به مزیت رقابتی دست پیدا می کنند. درواقع بین رقبا خاص و منحصر به فرد باشند و به مزیت رقابتی درست پیدا کنند.

اگر استراتژی، سازمان را در جهت درستی پیش ببرد، می تواند از رقبایش پیشی بگیرد. استراتژی‌ های کسب ‌وکار به سازمان ‌ها کمک می‌ کند تا بفهمند که به کجا می ‌روند.

اساس استراتژی این است که چه کارهایی را نباید انجام بدهید

استراتژی یعنی کاری که دیگران انجام می‌دهند را با منابع کمتر انجام دهیم و کارهایی را انجام دهیم که هیچ‌ کس غیر از ما آن را انجام نمی دهد. (مایکل پورتر)

یک تصور غلط رایج وجود دارد که تنها مدیریت ارشد در تعیین استراتژی تجاری سازمان نقش دارد. با این حال، رهبران در تمام سطوح و عملکردهای مدیریتی می توانند از برنامه ریزی و استراتژی بهره مند شوند.

برای تعیین اقدامات موثری در جهت بهبود استراتژی کسب و کار خود، می توانید از خدمات بیزینس کوچینگ راستین کمک بگیرید.

اگر به تعیین استراتژی برای پیشبرد اهداف کسب و کاری خود نیاز دارید با شماره تماس 33338989-041 تماس بگیرید و راهنمایی های لازم را برای داشتن یک بیزینس کوچ حرفه ای دریافت کنید.

انواع نگهداری و تعمیرات

انواع نگهداری و تعمیرات از مباحث مهم و غیرقابل انکار در صنعت ماشین‌آلات، کارخانجات، مکانیک و … است. روش‌های مختلفی برای نگهداری و تعمیرات ذکر شده که هر کدام از این روش‌ها مزایای زیادی برای صاحبان صنعت به همراه دارند. ضمن اینکه از وقوع خسارت‌های احتمالی و از کار افتادگی دستگاه جلوگیری به عمل می‌آورند. انواع تعمیرات و نگهداری در سه دسته کلی قابل تقسیم بندی است: روش‌های پیش از وقوع، روش‌های بعد از وقوع و روش‌های مدرن

فهرست مطالب

انواع نگهداری و تعمیرات

اهمیت بهره‌مندی از روش‌های نگهداری و تعمیرات

ماشین‌آلات و دستگاه‌هایی که دارای قطعات متحرک هستند، بعد از مدتی دچار فرسودگی و فرسایش قطعات می‌شوند. ضمن اینکه گاهی ممکن است در اثر سایش زیاد یا خرابی انواع استراتژی نیاز به تعویض قطعات داشته باشند. از این رو مراقبت و توجه به ماشین‌آلات و دستگاه‌ها اهمیت زیادی دارد.

انواع نگهداری و تعمیرات باید به موقع در مورد دستگاه‌ها اجرا شود. در غیر این صورت سود چندانی برای صاحبان صنایع نخواهد داشت. تقریباً تمام ماشین‌های صنعتی نیاز به روغن کاری مداوم دارند. حال آنکه روغن‌های استفاده شده در دستگاه بعد از مدتی کارایی اولیه خود را از دست می‌دهند و نیاز به تعویض دارند. عدم تعویض به موقع روغن یا استفاده از روغن نامطلوب می‌تواند نابودی قطعات را به همراه داشته باشد. با این توصیف، ضرورت انواع نگهداری و تعمیرات در صنایع مختلف به خوبی روشن می‌شود.

سرویس به موقع

با سرویس به موقع دستگاه می‌توان وضعیت کارکرد ماشین‌آلات را در حالت متعادل و پایدار حفظ کرد و از پرداخت هزینه‌های سنگین و تحمیل خسارت جلوگیری به عمل آورد. البته بخشی از انواع نگهداری و تعمیرات نیز مربوط به بعد از وقوع خرابی یا شکستگی است. در چنین شرایطی از کار افتادن یا شکستن قطعه باعث توقف کارکرد ماشین‌آلات شده و نیاز به تعمیرات به خوبی احساس می‌شود.

خسارت‌های مالی تحمیل شده ناشی از تعمیر یا تعویض قطعات به مراتب سنگین‌تر از نگهداری و سرویس ماشین‌آلات است. از این رو بیشتر صاحبان صنایع پرداخت هزینه برای سرویس و نگهداری قطعات و ماشین‌آلات را ترجیح می‌دهند. این نگهداری و سرویس در صورتی که به موقع انجام شود، راندمان کاری دستگاه را افزایش می‌دهد و سرعت تولید را بالا می‌برد. با بررسی روش‌های نگهداری و تعمیر متوجه می‌شویم که هر کدام از این شیوه‌ها با یک فرآیند اختصاصی معرفی می‌شوند. شیوه‌های نگهداری ممکن است به یکدیگر شبیه باشند اما این روش‌ها در ماهیت اجرایی و عملیاتی خود بسیار با هم تفاوت دارند.

انواع استراتژی‌های نوآوری

انواع استراتژی های نوآوری

برای اکثر مردم، نوآوری شامل پیشرفت‌های کوچک یا افزونه‌هایی است که به محصولات، فرایندها و خدمات موجود اضافه می‌شوند. برای دیگران، نوآوری‌ها ممکن است اختراعات فناوری دگرگون‌کننده یا آن دسته از مدل‌های تجاری باشد که صنعت را تغییر می‌دهد.
در ادامه همراه با هم انواع استراتژی‌های نوآوری را می‌خوانیم.

1- نوآوری افزایشی (INCREMENTAL INNOVATION)

این نوع از نوآوری شامل افزایش مفاهیم، ​​محصولات یا خدماتی است که به‌صورت‌های مرحله‌ای، تدریجی و پایدار در بازار موجود هستند.
با نوآوری افزایشی، محصولات جدید فقط اندکی بهتر از نسخه‌های محصولات یا خدماتی هستند که پیش از این ارائه شده‌اند و تنها تغییرات کوچکی در فرمول‌بندی محصول یا روش‌های ارائه خدمات موجود اعمال می‌شود.
می‌توان بدون این‌که در کارکردهای اصلی محصول تغییری ایجاد شود، محصولات را کوچک‌تر، کاربرپسندتر یا جذاب‌تر کرد و خدمات را می‌توان با بهبود مستمر کارآمدتر کرد.

2- نوآوری تحول‌آفرین (DISRUPTIVE INNOVATION)

نوآوری‌های تحول‌آفرین تئوری‌های مرتبط با مفاهیم، ​​محصولات یا خدماتی هستند که با ورود به بازارهای موجود یا ایجاد بازارهای کاملاً جدید، زنجیره‌های ارزش جدیدی ایجاد می‌کنند.
نوآوری‌های تحول‌آفرین در ابتدا و زمانی که با استفاده از معیارهای ارزش سنتی اندازه‌گیری ‌شوند، مؤثر نیستند، اما جنبه‌های مختلفی دارند که توسط بخش‌های کوچک بازار ارزیابی می‌شوند.
چنین نوآوری‌هایی اغلب می‌توانند کسانی که پیش از این مشتری نبودند را به مشتری تبدیل کنند، اما لزوماً نیازها و ترجیحات مشتریان اصلی را برآورده نمی‌کنند.
موضوعی که نوآوری تحول‌آفرین را با مشکل مواجه می‌کند این است که سازمان‌های مستقر، هنگام تصمیم‌گیری‌های مربوط به کسب‌وکار موجود خود، به‌شدت منطقی هستند.

3- نوآوری پایدار (SUSTAINING INNOVATION)

نوآوری پایدار برخلاف نوآوری تحول‌آفرین عمل می‌کند. این نوآوری امروزه در بازار وجود دارد و به جای ایجاد شبکه‌های ارزشی جدید، شبکه‌های موجود را برای رفع نیازهای مشتری بهبود و گسترش می‌دهد.
مانند نوآوری‌های افزایشی، در نوآوری پایدار نیز معیارهای پشتیبانی از نوآوری محصول به‌مرور کمی افزایش می‌یابد و خطاها را کاهش می‌دهد. محصولاتی که به تازگی به‌روزرسانی شده‌اند اگر برای مشتریان رده بالا نسبت به قبل جذاب‌تر باشند و عملکرد بهتری نیز داشته باشند، ممکن است گران‌تر بوده و حاشیه سود بالاتری نسبت به قبل داشته باشند.
با این حال، اگر مقدار بیشتری تولید شده و در نتیجه سود مطلق بالاتر برود، می‌تواند ارزان‌تر باشد.

4- نوآوری رادیکال (RADICAL INNOVATION)

نوآوری رادیکال به این دلیل که دارای ویژگی‌هایی شبیه به نوآوری تحول‌آفرین است، بسیار رایج نیست. اما این نوآوری در روش خود متفاوت است، چرا که هم‌زمان از فناوری دگرگونکننده و مدل‌های کسب‌وکار جدید استفاده می‌کند.
نوآوری رادیکال حتی برای نیازها و مشکلاتی که نمی‌دانستیم وجود دارند، راه‌حل‌هایی ارائه می‌کند و توانست بازارها یا حتی کل اقتصاد را تغییر دهد.
اگرچه نوآوری‌های رادیکال رایج نیستند، اما در گذشته تعداد بیشتری از آن‌ها را می‌توانستیم مشاهده کنیم.
نوآوری‌های فناوری مانند رایانه‌های شخصی و اینترنت نمونه‌هایی از نوآوری‌های رادیکال هستند که نحوه کار و ارتباطات جهان را تغییر داده‌اند.

5- نوآوری محصول (PRODUCT INNOVATION)

نوآوری محصول شاید رایج ترین شکل نوآوری باشد. این نوآوری به بهبود ماهیت و ویژگی‌های محصول مرتبط است. در این نوآوری همچنین می‌توان از اجزای مختلف محصولی استفاده کرد که پیش از این تولید شده است.
نوآوری انواع استراتژی محصول همیشه در صحنه حاضر است و می‌تواند شامل فناوری‌های جدید اساسی باشد، یا می‌تواند ترکیبی از فناوری‌های موجود را به روش‌های جدید بسازد.
نوآوری محصول می‌تواند محصول جدیدی باشد که پیش از این دیده نشده است. نوآوری محصول می‌تواند شامل ویجت ( widget) یا ابزاره‌های انواع استراتژی چرخشی یا آخرین نسخه محصولات موجود باشد، به‌عنوان مثال یک هدست بی‌سیم نسل دوم یا آمازون اکو حاصل نوآوری محصول هستند.

6- نوآوری خدمات (SERVICE INNOVATION)

نوآوری خدمات یک مفهوم، محصول یا فرایندی خدماتی است که به‌طور قابل توجهی در بازارهای جدید یا موجود اصلاح شده و ارتقاء یافته است. به‌عنوان مثال، این مورد می‌تواند یک کانال ارتباطی جدید با مشتری، سیستمی که فرایند انتقال را بهبود می‌بخشد و یا یک راه‌حل تازه برای ارتباط با مشتری باشد.
روشی که شما از طریق آن به مشتریان خود خدماتی را ارائه می‌دهید، یکی از بهترین راه‌ها برای متمایز کردن خود، ایجاد ارزش بیشتر برای آن‌ها و کسب درآمد بیشتر برای کسب‌وکار خودتان است.
بخش بزرگی از یک کسب‌وکار موفق این است که زندگی مشتری شما را آسان‌تر کند. در واقع هر چه بهتر نیازها و انتظارات مشتریان را برآورده کنید، آینده شما نیز بهتر خواهد بود.
اوبر نمونه‌ای از یک شرکت نوآوری خدمات است که رشدی فراتر از کسب‌وکار اصلی خود ایجاد کرده است.

7- نوآوری فرایند (PROCESS INNOVATION)

نوآوری فرایند مهارت‌ها، فناوری و ساختاری را که با آن محصولات تولید یا خدمات ارائه می‌شود، با یکدیگر ترکیب می‌کند.

نوآوری فرایند معمولاً به اتخاذ روش‌های جدید یا بهتر برای تولید یا حمل‌و‌نقل اشاره می‌کند. نوآوری همچنین می‌تواند به طور غیرمستقیم – به عنوان مثال در قالب یک فرایند پشتیبانی منابع انسانی یا تأمین مالی – به محصولات و خدمات شرکت اشاره کند.

نوآوری فرایند می‌تواند از طریق استفاده از فناوری جدید یا روش‌های فرایند بهینه‌سازی‌شده رخ دهد و اغلب برای صرفه‌جویی در زمان و هزینه یا خدمت‌رسانی بهتر به مشتریان انجام می‌شود. ابزارهای مورد نیاز برای نوآوری فرایند اغلب فناوری‌ها، دستگاه‌ها یا نرم‌افزارهای جدید هستند و ممکن است برای به‌کارگیری آن‌ها لازم باشد تغییرات فرهنگی یا ساختاری در سیستم خود ایجاد کنید.

محصول نهایی معمولا در طول فرایند نوآوری تغییر نمی کند، اما روش مصرف محصول بهینه‌سازی می‌شود و این به افزایش بازدهی نهایی کمک می‌کند.

8- نوآوری فنی (TECHNOLOGICAL INNOVATION)

استفاده از فناوری به عنوان منبع نوآوری می‌تواند به عنوان یک عامل موفقیت حیاتی برای افزایش توان رقابت در بازار شناخته شود.

نوآوری‌های فناورانه شامل فناوری‌های جدید یا بهبودیافته، مانند استفاده از انواع جدید ماشین‌آلات یا تغییرات تکنولوژیکی در رابطه با محصولات، فرایندها یا خدمات می‌شود.

به انواع استراتژی عنوان مثال، وقتی نوبت به ترکیب فناوری در فرایند تولید می‌رسد، سیستم شما می‌تواند دارای توانایی اتوماسیون شود. با اتوماسیون سیستم خود می‌توانید به سطوح بالاتر تولید، هزینه‌های واحد پایین‌تر و استفاده کارآمدتر از مواد اولیه دست پیدا کنید – این فرایند ناهمسانی بین محصولات را کاهش می‌دهد و منجر به افزایش کیفیت محصولات همسان می‌شود.

9- نوآوری مدل کسب‌و‌کار (BUSINESS MODEL INNOVATION)

اگر بخواهیم مدل کسب‌و‌کار را با سادگی هرچه تمام‌تر تعریف کنیم، به روشی گفته می‌شود که شرکت‌ها بر پایه آن کار و کسب درآمد می‌کنند. برای نام بردن از برخی مباحث مدل کسب‌و‌کار هر شرکت می‌توان از ارزش‌ها، منابع اصلی، استراتژی‌ها، کانال‌های اصلی و مشتریان هدف شرکت یاد کرد.

نوآوری مدل کسب‌و‌کار به معنای ایجاد تحولی اساسی در مدلی است که معمولا شرکت‌ها بر پایه آن به مشتریان خود اهمیت می‌دهند و برای آن‌ها انواع استراتژی در بازار تمایز ایجاد می‌کنند.

این کار اغلب و در عمل از طریق توسعه سازوکارهای قیمت‌گذاری جدید، بررسی منابع درآمد یا سنجیدن کارایی کانال های‌فروش اتفاق می‌افتد، اما در این موارد خلاصه نمی‌شود.

مهم‌ترین چالشی که در نوآوری برای مدل‌های کسب‌وکار خود با آن مواجه می‌شوید در اینست که معمولا مهارت‌ها و فرایندهایی که برای موفقیت شرکت بهینه شده‌اند، از قبل به اهداف تحول تبدیل شده‌اند.

برای ایجاد یک مدل تجاری جدید و ماندگار، معمولاً باید تصمیمات اساسی را که شرکت شما بر اساس آن کار می‌کند، تغییر دهید. به عبارت دیگر: باید روی نوآوری‌های تحول‌آفرین سرمایه‌گذاری کنید.

10- نوآوری بازاریابی (MARKERING INNOVATION)

برای موفقیت نوآوری، افراد باید در ابتدا با نوآوری شماروبه‌رو شوند و سپس از آن بهره ببرند. هدف اصلی نوآوری بازاریابی، گشودن بازارهای جدید یا افزایش سهم محصول از بازار است.

نوآوری معمولاً به عنوان نوآوری بازاریابی در نظر گرفته می‌شود که به طور قابل‌توجهی سازوکار بازاریابی سنتی صنعت مربوطه را تغییر می‌دهد.

مهم‌ترین توانمندی در این مرحله ارتباط گرفتن با مشتری است. همیشه باید فضایی برای بهبود روابط و تعامل با مشتری وجود داشته باشد. با توجه به پیشرفت تکنولوژی و در نظر گرفتن ترجیحات مشتری، نیاز به نوآوری‌های بازاریابی جدیدی برای ترویج محصولات و خدمات جدید و پیشین احساس می‌شود.

با ترکیب بازاریابی سنتی با روش‌های نوآورانه بازاریابی، می‌توانید سطح ارتباط خود با مشتریان را تا اندازه قابل‌توجهی ارتقا دهید.

11- نوآوری معمارانه (مدیریت فناوری) (ARCHITECTURAL INNOVATION)

نوآوری معمارانه (مدیریت فناوری) نیز یکی دیگر از انواع استراتژی‌های نوآوری است، پیکربندی مجدد فناوری‌های محصول موجود را توصیف می‌کند. این فرایند موجب بهبود در نحوه ترکیب اجزاء با یکدیگر می‌شود. ممکن است برخی از اجزاء هنوز از منطق سنتی پیروی کنند اما هنر نوآوری معمارانه در استفاده بهینه از آن‌ها در قالب جدید است. این درست همانند کاری است که معماران با بناهای قدیمی انجام می‌دهند.

برخی از مثال‌های نوآوری معمارانه عبارتند از: سیستم‌های شبکه کامپیوتری و سیستم‌های تولید تاب‌آور. در این سیستم‌ها اجزای اصلی یک محصول دست‌نخورده باقی می‌مانند، اما رابطه بین این اجزا و روابط آنها با یکدیگر با ریسک پایین‌تری نسبت به بقیه انواع نوآوری تغییر می‌کند. چرا که کارایی تکنولوژی از قبل به اثبات رسیده است.

به این ترتیب، برای آزمایش عملکرد این مؤلفه فناوری در عمل، نیازی به سرمایه‌گذاری انواع استراتژی اضافی زمان یا پول ندارید. فقط باید مطمئن شوید که اجزاء با هم کار می‌کنند.

۱۲. نوآوری اجتماعی (SOCIAL INNOVATION)

نوآوری اجتماعی به یک عمل جدید یا فناوری اختراع‌شده اشاره می‌کند که در عوض راه‌حل‌های قدیمی به دنبال برآورده‌ کردن بهینه نیازهای اجتماعی است. چنین راهحل‌های نوآورانه‌ای را می‌توان توسط نهادهای عمومی یا تجاری ارائه یا تأمین مالی کرد.

دلایل زیادی برای اهمیت نوآوری اجتماعی می‌توان برشمرد. به عنوان مثال، بهبود شرایط کار، ارائه آموزش بهینه، توسعه جوامع، یا بهبود سلامت جمعیت.

کلام آخر

خواندن این مطلب تنها اولین قدم برای درک و بهره‌برداری از امکانات بی‌پایان ارائه‌شده توسط نوآوری است. شما برای تکمیل آموخته‌های خود و یادگیری در مورد انواع استراتژی‌های نوآوری و دانستن بیشتر در مورد موضوع نوآوری، می‌توانید در دورۀ نوآوری مدرسه کسب‌وکار تکاپو شرکت کنید که به‌صورت آنلاین یا حضوری برگزار می‌شود.

اگرچه برخی از شرکت‌ها می‌خواهند بر روی فناوری پیشرفته تحول تمرکز کنند و مدل‌های کسب‌وکار خود را تغییر دهند، اما حتی اساسی‌ترین نوآوری‌ها نیز نتیجه پیشرفت‌های کوچک مداوم هستند. شما هنوز هم می‌توانید در کسب‌و‌کار خود تحول ایجاد کنید، حتی اگر فقط روی بهبود کسب‌وکار اصلی خود تمرکز کنید.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا